نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود


فرمول‌های مهم و کاربردی بازار سرمایه (بورس) – جبران ضرر در بازارهای مالی

فرمول‌های مهم و کاربردی بازار سرمایه (بورس) از جمله فرمول‌های محاسبه‌ی میزان رشد یا افت قیمت‌ها، سود شرکت‌ها، افزایش سرمایه‌ها، درصد کسب سود برای جبران ضررها و… از مواردی است که هر سرمایه‌گذار می‌بایست مدنظر قرار دهد و از آن‌ها استفاده کند.

فرمول به‌دست آوردن میزان رشد مورد انتظار (بازدهی مثبت):

A × [1 + (n ÷ 100)] = B

A = عدد فعلی
n = درصد رشد مورد انتظار
B = عدد مورد انتظار

مثال: قیمت سهمی 8000 ریال است. در صورتی که انتظار داشته باشیم این سهم 20 درصد رشد کند، قیمت سهم چند می‌شود؟

8000 × [1 + (20 ÷ 100)] = 9600

فرمول به‌دست آوردن میزان افت مورد انتظار (بازدهی منفی):

A × [1 – (n ÷ 100)] = B

A = عدد فعلی
n = درصد افت مورد انتظار
B = عدد مورد انتظار

مثال: قیمت سهمی 8000 ریال است. در صورتی که انتظار داشته باشیم این سهم 20 درصد افت کند، قیمت سهم چند می‌شود؟

8000 × [1 – (20 ÷ 100)] = 6400

فرمول محاسبه‌ی درصد رشد (سود) یا افت (ضرر) بین دو عدد (نرخ رشد):

[(A – B) ÷ B] × 100 = n

A = عدد فعلی
B = عدد قبلی
n = درصد رشد یا افت

توجه: در صورتی که عدد به‌دست آمده مثبت باشد، نشان دهنده‌ی درصد رشد (نرخ رشد مثبت) و در صورتی که عدد به‌دست آمده منفی باشد، نشان دهنده‌ی درصد افت (نرخ رشد منفی) می‌باشد.

مثال 1: قیمت خرید سهمی (قیمت قبلی) 6000 بوده است. در صورتی که قیمت فعلی این سهم 7500 ریال باشد، در حال حاضر چند درصد سود (رشد) کرده‌ایم؟

[(7500 – 6000) ÷ 6000] × 100 = 25

مثال 2: قیمت خرید سهمی (قیمت قبلی) 8000 بوده است. در صورتی که قیمت فعلی این سهم 6800 ریال باشد، در حال حاضر چند درصد ضرر (افت) کرده‌ایم؟

[(6800 – 8000) ÷ 8000] × 100 = -15

فرمول محاسبه‌ی درصد پوشش یک عدد:

(A ÷ B) × 100 = n

A = عدد فعلی
B = عدد قبلی
n = درصد پوشش

مثال 1: درآمد شرکتی 500 میلیارد تومان است. در صورتی که سود ناخالص آن 200 میلیارد تومان، سود عملیاتی 150 میلیارد تومان و نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود سود خالص 100 میلیارد تومان باشد، حاشیه سود ناخالص، عملیاتی و خالص آن چند درصد است؟

(200 ÷ 500) × 100 = 40 (حاشیه سود ناخالص)
(150 ÷ 500) × 100 = 30 (حاشیه سود عملیاتی)
(100 ÷ 500) × 100 = 20 (حاشیه سود خالص)

مثال 2: سود خالص شرکتی در کل سال مالی قبل 80 میلیارد تومان است. در صورتی که در گزارش 6 ماهه سال مالی جاری، 120 میلیارد تومان سود خالص محقق کرده باشد، این شرکت چند درصد از سود سال گذشته خود را تا 6 ماهه سال جاری پوشش داده است؟

(120 ÷ 80) × 100 = 150

مثال 3: سود عملیاتی شرکتی 200 میلیارد تومان و مالیات بر درآمد آن 18 میلیارد تومان است. مالیات بر درآمد این شرکت چند درصد از سود عملیاتی آن می‌باشد؟ (این شرکت چند درصد مالیات بر درآمد پرداخت می‌کند؟)

(18 ÷ 200) × 100 = 9

نکته: با استفاده از فرمول‌های بالا می‌توانید میزان رشد یا افت سودآوری و فروش شرکت‌ها، درآمدها، هزینه‌ها، مالیات و… را در گزارشات صورت‌های مالی میان‌دوره‌ای (3 ماهه، 6 ماهه، 9 ماهه) و سالانه (12 ماهه) و گزارشات فعالیت‌های ماهانه محاسبه، بررسی، تحلیل و یا پیش‌بینی کنید.

فرمول به‌دست آوردن تعداد سهام پس از افزایش سرمایه:

A × [1 + (n ÷ 100)] = B

A = تعداد سهام قبل از مجمع
n = درصد کل افزایش سرمایه از هر محلی
B = تعداد سهام پس از مجمع و ثبت افزایش سرمایه

مثال: شرکتی 80 درصد افزایش سرمایه دارد (از هر محلی)؛ نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود اگر تعداد سهام ما در این شرکت 1000 عدد باشد، پس از مجمع افزایش سرمایه و ثبت آن، چند سهم خواهیم داشت؟

1000 × [1 + (80 ÷ 100)] = 1800

فرمول به‌دست آوردن قیمت تئوریک سهام پس از افزایش سرمایه:

[A + ((n ÷ 100) × M)] ÷ [1 + (N ÷ 100)] = B

A = قیمت پایانی سهم قبل از مجمع افزایش سرمایه
n = درصد افزایش سرمایه از محل مطالبات حال شده سهامداران و آورده نقدی
M = آورده‌ی نقدی سهامداران به ازای هر سهم به ریال – معمولاً قیمت اسمی سهم یعنی 1000 ریال است
N = درصد کل افزایش سرمایه از هر محلی
B = قیمت تئوریک سهم پس از مجمع افزایش سرمایه

(n ÷ 100) × M = مبلغی که بابت هر حق تقدم می‌بایست پرداخت شود

[1 + (N ÷ 100)] = چند برابر شدن تعداد سهام

B – M = قیمت تئوریک هر حق تقدم افزایش سرمایه از محل مطالبات حال شده سهامداران و آورده نقدی

توجه: در صورتی که شرکت افزایش سرمایه‌ای از محل مطالبات حال شده سهامداران و آورده نقدی نداشته باشد، در فرمول بالا مقدار n و M صفر می‌شود.

مثال 1: شرکتی 1800 درصد افزایش سرمایه از محل تجدید ارزیابی دارایی‌ها دارد؛ در صورتی که قیمت پایانی سهم قبل از مجمع افزایش سرمایه 38000 ریال باشد، قیمت تئوریک سهم پس از مجمع چند می‌شود؟

[38000 + ((0 ÷ 100) × 0)] ÷ [1 + (1800 ÷ 100)] = 2000

مثال 2: شرکتی 30 درصد افزایش سرمایه از محل سود انباشته و 120 درصد افزایش سرمایه از محل مطالبات حال شده سهامداران و آورده نقدی دارد؛ در صورتی که قیمت پایانی سهم قبل از مجمع افزایش سرمایه 8000 ریال باشد، قیمت تئوریک سهم پس از مجمع چند می‌شود؟

[8000 + ((120 ÷ 100) × 1000)] ÷ [1 + (150 ÷ 100)] = 3680

فرمول ریسک و بازده:

A – X = B
Y – A = C
B ÷ C = D

A = قیمت فعلی
X = حد ضرر
B = مقدار ریسک
Y = حد سود
C = مقدار بازده یا پاداش
D = نسبت ریسک به بازده که هر چه کمتر از 0.5 باشد، سهم برای خرید مناسبت‌تر است

مثال: قیمت سهمی 300 تومان است. برآورد شما این است که نهایت افت و ضرر آن 285 تومان و حد سود (هدف قیمتی) 350 تومان می‌باشد. نسبت ریسک به بازده آن چقدر است؟

300 – 285 = 15
350 – 300 = 50
15 ÷ 50 = 0.3

فرمول‌های محاسبه‌ی درصد کسب سود برای جبران ضرر (زیان) سرمایه:

[(B – A) ÷ A] × 100 = n

A = عدد فعلی
B = عدد قبلی
n = درصد کسب سود برای جبران ضرر

[[1 ÷ (1 – (N ÷ 100))] – 1] × 100 = n

N = درصد ضرر
n = درصد کسب سود برای جبران ضرر

مثال: قیمت خرید سهمی (قیمت قبلی) 8000 بوده است. در صورتی که با 20 درصد ضرر، قیمت فعلی این سهم 6400 ریال باشد، چند درصد باید سود کسب کنیم تا این زیان جبران شود؟

[(8000 – 6400) ÷ 6400] × 100 = 25

[[1 ÷ (1 – (20 ÷ 100))] – 1] × 100 = 25

پایبند بودن به حد ضرر در بورس، یکی از مهم‌ترین اصول سرمایه‌گذاری است. مطابق جدول زیر، در صورتی که میزان زیان شما از حدی فراتر رود (بیش از 20 درصد)، امکان جبران آن به مراتب سخت‌تر می‌شود؛ در حالی که زیان‌های تا 15-10 درصد، راحت‌تر جبران می‌گردد.

میزان زیان (درصد ضرر) میزان جبران ضرر (درصد کسب سود)
10 11.1
15 17.6
20 25
25 33.3
30 42.8
35 53.8
40 66.6
45 81.8
50 100
55 122.2
60 150
65 185.7
70 233.3
75 300
80 400
85 566.6
90 900
95 1900
99 9900

طبق جدول بالا، اگر 1 میلیون تومان داشته باشید، با 20 درصد ضرر، ارزش سرمایه‌ی شما به 800 هزار تومان می‌رسد که برای جبران آن می‌بایست 25 درصد سود کنید و اگر 50 درصد ضرر کنید، ارزش سرمایه‌ی شما به 500 هزار تومان می‌رسد که برای جبران آن می‌بایست 100 درصد سود کنید!

برای درک بهتر مفهوم حد ضرر، به مثال زیر دقت کنید:

شما با تحلیل کامل و دقیق، 1 میلیون تومان در شرکتی سرمایه‌گذاری کرده‌اید که معادل 2000 عدد سهم 500 تومانی آن می‌باشد. به هر دلیلی قیمت سهام آن شرکت شروع به افت کرده و به 450 تومان می‌رسد. در صورتی که شما بر اساس حد ضرر 10 درصدی، سهام خود را با همین قیمت بفروشید، ارزش سرمایه‌ی شما 900 هزار تومان می‌شود که می‌توانید آن را در بانک یا جایی دیگر سرمایه‌گذاری کنید.
با فرض افت 40 درصدی قیمت سهم تا 300 تومان، در صورت تحلیل مجدد و تمایل به خرید آن نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود در کف قیمتی جدید (300 تومان)، شما می‌توانید با سرمایه‌ی 900 هزار تومانی خود، 3000 سهم از همان شرکت بخرید و فقط با 11.1 درصد رشد قیمت، ضرر قبلی خود را جبران کنید و با توجه به افت شدید قیمت سهم، سریع‌تر به سود برسید؛ تعداد سهام شما نیز از 2000 عدد به 3000 عدد افزایش یافته است. ضمناً، مدتی که نقد بوده‌اید، سود بانکی یا صندوق سرمایه‌گذاری نیز به شما تعلق گرفته است. همچنین، در صورتی که تمایل داشته باشید مجدد 2000 سهم از آن شرکت بخرید، حالا با 600 هزار تومان می‌توانید همان تعداد سهم را بخرید که در نتیجه 300 هزار تومان نیز از همان فروش سهام، سود کرده باشید!
اما در صورت عدم فروش سهام خود، پس از برگشت روند نزولی قیمت، علاوه بر خواب سرمایه، شما می‌بایست 66.6 درصد سود کنید تا اصل سرمایه برگردد و هم‌چنان همان 2000 سهم را دارید.

بنابراین، در صورت مشاهده‌ی علائم ریزش قیمت‌ها، فروش سهام با ضرر کمتر، بهترین استراتژی سودآور است و جلوی ضرر سنگین‌تر شما را خواهد گرفت.

نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود

در طول دو هفته اخیر یک روش معاملاتی را امتحان می‌کردم تا به کسانی که در مورد اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در ترکیب با استراتژی مبتنی بر پرایس اکشن تردید دارند، نکته‌ای را ثابت کنم. در این مقاله به شما ثابت می‌شود که اگر یک نسبت سود به ضرر صحیح را در معاملات خود رعایت کنید و همچنین علاقه به یادگیری یک استراتژی معاملاتی قوی مبتنی بر پرایس اکشن داشته باشید، می‌توانید در بازار فارکس به سود مستمر برسید. این مقاله نگاه شما را تغییر می‌دهد، بنابراین توصیه می‌کنم تا انتها به مطالعه آن ادامه دهید و مفاهیم گفته شده را یاد بگیرید.

آزمایش

برای اینکه اهمیت بالای رعایت نسبت سود به ضرر معاملات را نشان دهم و آن را ثابت کنم، طی ۲ هفته اخیر تصمیم گرفتم در یک حساب دِمو، بصورت تصادفی و رندوم به ۲۰ معامله در جفت‌ارزهای EURUSD، GBPUSD و AUDUSD ورود کنم. برای این معاملات از هیچ نوع روش یا استراتژی معاملاتی یا روش پرایس اکشنی استفاده نشده است. من فقط در مدت ۱۰ روز ۱۹ معامله در جفت‌ارزهای مذکور انجام دادم و در هر معامله با نسبت سود به ضرر ۲ به ۱، حد ضرر را به اندازه ۵۰ پیپ و حد سود را به اندازه ۱۰۰ پیپ تعیین کردم. در طول معاملات هیچ کاری نمی‌کردم و بعد از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را رها می‌کردم تا بالاخره با فعال شدن حد سود یا حد ضرر معامله به پایان برسد، تا به این ترتیب اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر را ثابت کنم.

اگرچه این آزمایش را برای اثبات اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات انجام دادم، اما به خوبی قدرت استراتژی‌های معاملاتی مبتنی بر پرایس اکشن در ترکیب با نسبت سود به ضرر را نیز نشان می‌دهد. نتایج این معاملات نشان می‌دهد که با داشتن نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در هر معامله و ۱۲ معامله منفی از کل ۱۹ معامله، در پایان سود کوچکی نیز داشته‌ام. یعنی همانطور که در تصویر زیر مشاهده می‌کنید، درصد موفقیت معاملات من ۳۶٫۸۴ درصد بوده است و ۶۳٫۱۶ درصد معاملات منفی بوده‌اند. با اینحال و با اینکه ورود به معاملات بصورت کاملا رندوم و تصادفی بوده است، اما در آخر حدود ۱۰۰ دلار هم سود کرده‌ام.

از این آزمایش چه درسی می‌گیریم؟

تاریخچه معاملات به خوبی اهمیت رعایت نسبت سود به ضرر در معاملات را نشان می‌دهد. اما باید از خودمان سؤال کنیم که اگر از یک روش معاملاتی مانند روش‌های مبتنی بر پرایس اکشن با احتمال موفقیت بیشتر استفاده می‌کردیم، نتایج چقدر بهبود پیدا می‌کرد. اگر استراتژی‌های پرایس اکشن را با آموزش و تجربه ترکیب کنید، قطعا می‌توانید معاملاتی با احتمال موفقیت بالای ۵۰ درصد انجام دهید. بنابراین اگر فرض کنیم که با استفاده از یک استراتژی ساده پرایس اکشنی به درصد موفقیت ۵۰ درصدی برسیم و همچنین در هر معامله نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را رعایت کنیم، بعد از ۲۰ معامله با احتساب ۵۰ دلار ریسک در هر معامله، در نهایت ۵۰۰ دلار سود می‌کنیم (۱۰۰۰ دلار سود از معاملات مثبت و ۵۰۰ دلار ضرر ناشی از معاملات منفی).

بنابراین حالا دیگر می‌دانیم که بدون شک و تردید استراتژی نسبت سود به ضرر به خوبی کار می‌کند. یعنی حتی اگر بصورت رندوم به معاملات ورود کنید و حد سود هر معامله را به اندازه ۲ برابر حد ضرر تعیین کنید، در نهایت یا سود کمی بدست می‌آورید و یا نه سود می‌کنید و نه ضرر. حالا اگر همین کار ساده را با یک روش با احتمال بالای موفقیت مانند پرایس اکشن ترکیب کنیم، به یک استراتژی حرفه‌ای معاملاتی و مدیریت سرمایه می‌رسیم. و اگر آموزش صحیح و تجربه هم به این استراتژی اضافه کنیم، قطعا پس از ۲۰ معامله یا بیشتر به سود و کسب درآمد از بازار می‌رسیم.

معامله‌گران حرفه‌ای می‌دانند برای کسب درآمد باید معاملات مثبت آن‌ها بیشتر از معاملات منفی آن‌ها باشد، اگر هیچ شانسی در بازار نداشته باشید و حتی ۵۰ درصد معاملات شما هم مثبت نباشند، اما نسبت سود به ضرر حداقل ۲ به ۱ را رعایت کنید، احتمالا بعد از چند سری معامله به نقطه سربه‌سر می‌رسید. اکثر معامله‌گران نسبت سود به ضرر معاملات را به درستی رعایت نمی‌کنند. آن‌ها معمولا سود معاملات را به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آن‌ها در نظر می‌گیرند و بنابراین برای اینکه در نهایت به سود برسند، بایستی معاملات آن‌ها درصد موفقیت (win rate) بالایی داشته باشد. با در نظر گرفتن سود معاملات به اندازه کمتر از ۲ برابر ریسک آن‌ها، در واقع به ضرر خود عمل می‌کنید، چرا که در این صورت برای اینکه بتوانید در بازار سود کنید، باید بیش از ۵۰ درصد معاملات شما مثبت باشند.

یک ستاپ پرایس اکشنی خوب به شما امکان می‌دهد پس از ورود به معامله و تعیین حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها کنید و در عین حال شانس موفقیت معاملات شما بیشتر از ۵۰ درصد باشد. به عبارتی دیگر، با کمک پرایس اکشن و رعایت نسبت سود به ضرر معاملات، می‌توانید تقریبا بدون استرس و نگرانی در بازار معامله کنید. شما باید صبر کنید تا یک موقعیت پرایس اکشنی واضح در محل تلاقی سطوح حمایتی و مقاومتی یا در یک روند شکل بگیرد، سپس نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ را تعیین کنید و بعد از آن معامله را رها کنید و به باقی امورات خود برسید تا اینکه معامله بسته شود. اگر واقعا این کار را بطور منظم و با دیسیپلین انجام دهید، یعنی در موقعیت‌های پرایس اکشنی واضح به معامله ورود کنید و به نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ پایبند باشید، قطعا پس از یک سری از معاملات به سود می‌رسید.

نکته مهم این است که پس از چند معامله منفی دلسرد و ناامید نشوید یا اینکه پس از چند معامله مثبت مغرور و هیجان‌زده نشوید. به این فکر کنید که اگر در ۸ معامله ابتدایی از ۲۰ معامله خود ضرر کنید، چه اتفاقی می‌افتد؟ یکبار دیگر نتایج معاملات من را مشاهده کنید. آیا متوجه شدید که من در ۹ معامله ابتدایی شکست خوردم و پس از آن معاملات مثبت من شروع شده است؟ حرفه معامله‌گری همین است، گاهی اوقات پشت سر هم ضرر می‌کنید و بعضی اوقات هم پشت سر هم سود می‌کنید. اما نباید اجازه دهید این سودها یا ضررهای متوالی برنامه معاملاتی شما را تحت تأثیر قرار دهند. همواره به خودتان یادآوری کنید که با شانس موفقیت بالای معاملات و همچنین رعایت نسبت سود به ضرر، در نهایت نتیجه مثبت خواهد شد.

دریافت آموزش صحیح

جدای از اینکه باید احساسات خود را کنترل کنید و همیشه نظم و دیسیپلین کاری خود را حفظ کنید و همچنین نسبت سود به ضرر را در هر معامله رعایت کنید، بزرگترین مسئله‌ای که می‌تواند در موفقیت حرفه‌ای شما مؤثر باشد این است که آیا اساسا می‌دانید در چه زمانی و چه موقعیت‌هایی باید معامله کنید. در اینجاست که موضوع آموزش صحیح معامله‌گری فارکس و استراتژی‌های بسیار محتمل معاملاتی مانند پرایس اکشن مطرح می‌شود. زمانی که ستاپ‌های پرایس اکشن را با مدیریت سرمایه همراه کنید،مانند یک معامله‌گر حرفه‌ای عمل کرده‌اید. معامله‌گران حرفه‌ای در مقایسه با معامله‌گران تازه‌کار دیدگاه کاملاً متفاوتی نسبت به بازار دارند و هرگز کار خود را خیلی پیچیده نمی‌کنند.

آن‌ها اول بازار را بررسی می‌کنند تا ببینند آیا شرایط معامله کردن برقرار است یا خیر. اگر شرایط برای معامله‌ کردن مساعد نباشد، برای مدتی کامپیوتر خود را رها می‌کنند یا به نمودارها توجهی نمی‌کنند. اما اگر شرایط مناسبی برای معامله کردن وجود داشته باشد، بررسی می‌کنند که آیا تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ در آن موقعیت منطقی است یا خیر. در صورتی که تعیین نسبت سود به ضرر ۲ به ۱ ممکن باشد، به معامله ورود می‌کنند و پس از تنظیم حدود سود و ضرر، آن را به حال خود رها می‌کنند.

دلیل اینکه معامله‌گران حرفه‌ای اینگونه نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود فکر و معامله می‌کنند این است که خود را درگیر و وابسته هیچ معامله‌ای نمی‌کنند. آن‌ها به خوبی می‌دانند که هر معامله تنها یک معامله از مجموعه‌ بزرگی از معاملات است که باید انجام دهند تا در نهایت نتیجه روش کاری آن‌ها که احتمال موفقیت بالایی دارد مشخص شود. در مقابل، معامله‌گران مبتدی در تک‌تک معاملات گرفتار می‌شوند و در برابر احساسات ناشی از هر معامله مثبت یا منفی از خود واکنش نشان می‌دهند. چرا که به دلیل عدم داشتن تجربه کافی و دیدگاه صحیح، در عوض اینکه تصویر بزرگتر و برآیند نتایج معاملات را ببینند، نگاه خود را به جزئیات و نتیجه هر یک معامله معطوف می‌کنند. داشتن یک استراتژی موفق همراه با مطالب بالا می تواند سوددهی مستمر از مارکت را ساده کند.طراحی یک استراتژی موفق مراحلی دارد برای اطلاع از این مراحل مقاله “ چگونه یک استراتژی معاملاتی موفق طراحی کنیم؟” را مطالعه نمایید.

نسبت شارپ (Sharpe Ratio) چیست؟

نسبت شارپ

در سال ۱۹۶۶، ویلیام شارپ مفهومی انقلابی را در زمینه سرمایه گذاری معرفی کرد که آن را با عنوان «نسبت شارپ» می‌شناسیم. این مفهوم به سرمایه گذاران کمک می‌کند تا به‌ شکلی مؤثر، بازده (سود) سرمایه‌گذاری خود را در مقایسه با میزان ریسک آن تعیین کنند. در واقع سرمایه‌گذار با کمک این مفهوم، علاوه بر ارزیابی میزان کارآمدی سرمایه گذاری اش، می‌تواند میزان ریسک آن را هم مشخص کند. به‌دلیل اهمیت این نسبت در دنیای امور مالی، در این مطلب که به کمک مقاله ای که وب سایت هج ترید منتشر شده است، به طور کامل درباره نسبت شارپ، ارتباط آن با ارزهای دیجیتال و همچنین مزایا و محدودیت های این مفهوم صحبت خواهیم کرد.

از زمانی که این نسبت وارد دنیای سرمایه گذاری شد، تا به امروز جزو محبوب ترین معیارهای ریسک/ بازده در بین سرمایه گذاران بوده است. بخش عمده ای از این محبوبیت، به‌دلیل سادگی این معیار است. البته پس از آنکه جایزه نوبل اقتصاد به ویلیام شارپ تعلق گرفت، اعتبار این مفهوم در بین سرمایه گذاران بیشتر هم شد. این جایزه، پاداش کارهایی بود که شارپ روی مدل قیمت گذاری دارایی های سرمایه ای (CAPM) انجام داد.

حالا بیایید ببینیم چرا سرمایه گذاران باید به این نسبت توجه ویژه‌ای داشته باشند.

نسبت شارپ و روش محاسبه‌ آن

با محاسبه نسبت شارپ (Sharpe Ratio)، می‌توان مقدار سود سرمایه‌گذاری را به‌ازای هر واحد ریسک تعیین کرد. همه افرادی که در بازار سرمایه حضور دارند، از معامله گران روزانه گرفته تا سرمایه گذاران بلندمدت که دارایی را می‌خرند و مدت ها نگه می‌دارند، می‌توانند از این روش محاسباتی مفید برای ارزیابی عملکردشان بهره بگیرند.

البته منظور از ارزیابی عملکرد، محاسبه مقدار کل سود سرمایه گذاری نیست، بلکه تعیین نسبت مقدار سود به ریسک آن است.

در واقع نسبت شارپ، متوسط مقدار «سود تعدیل‌شده» به‌ازای هر واحد نوسان بازار یا مجموع ریسک موجود است. سود تعدیل‌شده، اختلاف بین سود کل با نرخ بهره بدون ریسک است و نرخ بهره بدون ریسک نیز به درصد سودی گفته می‌شود که به صورت قطعی در اختیار سرمایه گذار قرار می‌گیرد. برای مثال، نرخ سود بانکی و نرخ سود اوراق قرضه دولتی تقریبا بدون ریسک و تضمین‌شده است. اگر فرض کنیم نرخ سود بانکی یا ارواق قرضه ۲۰ درصد در سال است و از طرفی یک سرمایه‌گذار بتواند با سرمایه‌گذاری در اوراق بهادار، ۷۰ درصد سود در سال به دست آورَد، در این صورت نرخ سود تعدیل شده معادل با اختلاف این دو عدد، یعنی ۵۰ درصد، خواهد بود.

افرادی که با فعالیت‌های پرریسک در ارتباط هستند، باید به این امر توجه بیشتری داشته باشند. به طور کلی هر چه نسبت شارپ بزرگتر باشد، «سود تعدیل‌شده از نظر ریسک» برای سرمایه گذار جذاب تر خواهد بود.

به عنوان یک نمونه خوب از سرمایه‌گذاری های بدون ریسک، می‌توان به اوراق قرضه دولتی ایالات متحده اشاره کرد. صد البته درباره دو عامل زیر اختلاف نظرهایی هم وجود دارد:

۱. آیا نرخ بازده کوتاه‌مدت ترین اوراق بهادار دولتی هم باید در محاسبه اعمال شود.

۲. آیا ابزار سرمایه‌گذاری بدون ریسک باید کاملا با بازه زمانی که در آن سرمایه گذار انتظار حفظ سرمایه اش را دارد، مطابقت داشته باشد یا نه.

در حقیقت، محدودیت اصلی نسبت شارپ این است که درباره‌ی سرمایه گذاری‌های که توزیع سود در آن ها نرمال نیست، کار نمی‌کند. در ادامه، محدودیت های بیشتر این نسبت را هم مرور خواهیم کرد.

فرمول نسبت شارپ

برای محاسبه نسبت شارپ از فرمول استاندارد زیر استفاده می‌کنیم:

Sharpe Ratio = (Rp – Rf) / σp

که معادل فارسی آن می‌شود:

برای محاسبه نسبت شارپ، باید نرخ بهره بدون ریسک (Rf) را از سود سبد سهام (Rp) کم کنید و حاصل را بر انحراف معیار (واریانس یا تغییرات) مازاد سبد سهام (σp) تقسیم کنید. توجه داشته باشید که نرخ بهره بدون ریسک، اغلب به سرمایه گذاری‌های ایمن و بدون ریسک مانند اوراق قرضه دولتی و نرخ سود بانکی اشاره دارد.

در اینجا یک سوال مهم پیش می‌آید. چه زمانی می‌توانیم بگوییم نسبت شارپ محاسبه شده خوب است؟ به‌بیان واضح تر، چه چیزی می‌تواند نشان گر سود بالای یک داراییِ نسبتا کم ریسک باشد؟

  • هر نسبت شارپ که از ۱.۰ بیشتر باشد، برای سرمایه گذاران در محدوده قابل قبول تا خوب قرار دارد.
  • نسبت هایی که از ۲.۰ بیشتر باشند، بسیار خوب هستند.
  • نسبت ۳.۰ یا بالاتر عالی است.
  • نسبتی که از ۱.۰ کمتر باشد، پایین تر از حد استاندارد است.

متنوع سازی سبد سهام

بنابر نظریه سبد سهام مدرن، اگر دارایی های پرتفوی را به شکلی متنوع انتخاب کنید که همبستگی کمی بین این دارایی ها وجود داشته باشد، ریسک سبد سهام تان کاهش می‌یابد. بنابراین همه تخم‌مرغ ها را در یک سبد نگذارید!

در متنوع سازی سبد سهام، به جای اینکه کل سرمایه تان را به یک شرکت، صنعت یا دارایی خاص اختصاص دهید، آن را بین ابزارهای مالی و صنایع مختلف توزیع می‌کنید و به این ترتیب ریسک سبدتان را کاهش می‌دهید. بنابراین، متنوع سازی می‌تواند به‌شکل بالقوه ای نسبت شارپ را افزایش دهد. فقط کافی است نسبت شارپ سبد متنوع خودتان را با سبد مشابهی که تنوع کمی دارد، مقایسه کنید.

برای محاسبه نسبت شارپ، سرمایه گذاران باید این طور فرض کنند که ریسک معادل همان نوسان است. البته این موضوع مشکل خاصی ایجاد نمی‌کند؛ اما فقط یک ایراد دارد و آن این است که همه معاملات و سرمایه‌گذاری ها لزوما با نوسان مواجه نیستند.

کاربردهای نسبت شارپ

با نسبت شارپ می‌توانید عملکرد قبلی سبد سهامتان را هم ارزیابی کنید. برای این کار باید در فرمول آن، آمار و ارقام مربوط به سرمایه گذاری‌های قبل را وارد کنید. به همین ترتیب، می‌توانید عملکرد آینده سبد سهامتان را هم پیش‌بینی کنید؛ با این تفاوت که این بار اعداد واقعی را نمی‌دانید و باید سود مورد‌ انتظار و نیز نرخ بهره بدون ریسک مورد انتظار را وارد کنید. در این حالت نسبت شارپی که محاسبه می‌کنید، عددی احتمالی خواهد بود.

نسبت شارپ به شما کمک می‌کند منشأ سودهای مازاد سبد سهامتان را پیدا کنید و بفهمید که آیا این سودهای اضافی به دلیل تصمیمات هوشمندانه شما در سرمایه‌گذاری به دست آمده است یا نتیجه ریسک بالایی است که پذیرفته‌اید. به هر حال، فقط زمانی می‌توانید بگویید سرمایه گذاری شما اطمینان بخش بوده است که این بازده های مازاد صرفا به‌دلیل هوشمندی شما و نه به‌خاطر ریسک زیاد به دست آمده باشند. ساده تر بگوییم، هرچه نسبت شارپ یک سبد بالاتر باشد، عملکرد بهتری در تعدیل ریسک خواهد داشت. اگر نسبت شارپ منفی شود، دو حالت وجود دارد: یا نرخ بهره بدون ریسک بیشتر از بازده سبد سهام بوده است یا کلا بازده سبد منفی بوده است. هر کدام از این دو حالت که باشد فرقی نمی‌کند، از نسبت شارپ منفی نمی‌توان معنای خاصی دریافت.

نسبت های سورتینو و ترینور

نسبت شارپ به دو شاخه مختلف تقسیم می‌شود که هر دو بسیار مفید هستند. یکی از آنها نسبت سورتینو (Sortino) و دیگری نسبت ترینور (Treynor) است.

سورتینو سود سبد سهام را به‌ازای ریسک منفی تعیین می‌کند، اما با ترینور می‌توان مقدار کل بازده مازاد را به‌ازای هر واحد ریسک که سبد سهام می‌تواند بپذیرد به دست آورد.

برخلاف نسبت شارپ که کل ریسک مطلوب و نامطلوب سرمایه‌گذاری را در نظر می‌گیرد، سورتینو فقط با ریسک نامطلوب سروکار دارد. سورتینو اثراتی را که حرکات قیمتی رو به بالا (مثبت) روی انحراف معیار می‌گذارند حذف می‌کند. به همین دلیل، فقط روی توزیع سود کمتر از سود هدف (حرکات رو به پایین) متمرکز است.

برای محاسبه نسبت سورتینو، در صورت کسر فرمول، نرخ بهره بدون ریسک را از سود موردانتظار کم می‌کنیم و سپس حاصل را بر انحراف معیار بازده منفی دارایی تقسیم می‌کنیم.

با توجه نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود به فرمول، سود سبد سهام به‌شکل قابل‌توجهی کمتر از سودی که انتظار داریم می‌شود. چرا؟ چون سود موردانتظار را از مقدار سود سبد سهام کم کرده‌ایم.

نسبت ترینور، از ضریب بتا یا همبستگی سبد سهام با کل بازار استفاده می‌کند. نسبت ترینور مشخص می‌کند که آیا سرمایه‌گذار در حال سود کردن است یا نه. مخصوصا اگر قرار است ریسک بیشتری را علاوه بر نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود ریسک ذاتی بازار بپذیرد.

رابطه نسبت شارپ با ارزهای دیجیتال

اگر با معامله‌گری ارزهای دیجیتال آشنا هستید، حتما می‌دانید که ریسک و نوسان زیادی در این بازار وجود دارد. به همین دلیل تعیین اینکه چه مقدار ریسک می‌توانید بپذیرید، در تصمیمات و انتخاب راهبردهای معامله‌هایتان نقشی اساسی خواهد داشت. با توجه به اینکه نسبت شارپ ابزاری سودمند برای بررسی بازده با ریسک تعدیل‌شده است، بیشتر معامله‌گران ارزهای دیجیتال از آن استفاده می‌کنند. آنها با این ابزار می‌توانند درک بسیار بهتری از میزان ریسکی که باید بپذیرند داشته باشند.

به جز کوین‌هایی مانند بیت کوین و اتریوم که ارزش بازار بالایی دارند و به‌طور نسبی باثبات‌تر از سایر ارزها هستند، تعداد بسیار زیادی از ارزهای دیجیتال را باید پرریسک قلمداد کرد. در واقع، بسیاری از ارزهای دیجیتال جدیدتر، فاقد ثباتی هستند که بیت کوین و اتریوم دارند؛ آن هم به این دلیل که بازار این ارزها نقدشوندگی کمتری دارد. این امر درباره ارزهای دیجیتالی مانند زیرو‌اکس (0x)، اومیسه‌گو (OmiseGo)، نئو و دش هم صادق است. نسبت شارپ نمی‌تواند این بی‌ثباتی را برطرف کند، اما می‌تواند بینشی از قیمت آینده آنها به ما بدهد؛ با اینکه کاملا غیرقابل پیش‌بینی هستند.

معامله ارزهای دیجیتال

وقتی پای معامله ارزهای دیجیتال به میان می‌آید، فقط یک نرخ بازده بدون ریسک داریم. آن هم این است که ارزهای دیجیتال خودتان را به‌منظور تأمین نقدینگیِ یک صرافی، به آن بسپارید. سودی که سالانه از این کار نصیب‌تان می‌شود، به‌طور متوسط ۱% از مبلغ موردنظر و در قالب همان ارز دیجیتالی است که به صرافی سپرده‌اید.

برای نمونه، فرض کنیم ارز دیجیتالی که به صرافی سپرده‌اید، لایت کوین است. در این مورد بخصوص، به‌طور متوسط ۱% سود از سپردن این لایت کوین‌ها به صرافی دریافت خواهید کرد. اما حتی سپردن ارزهای دیجیتال به یک صرافی هم نمی‌تواند به طور کامل «بدون ریسک» باشد. چرا؟ چون همیشه خطر هک شدن یا مسدود شدن حسابتان در صرافی به هر دلیلی وجود دارد.

تعداد بسیار زیادی از صرافی‌های ارز دیجیتال، به معامله‌گران اجازه دسترسی به ای‌پی‌آی‌ها (APIs- رابط‌های برنامه‌نویسی برنامه‌های کاربردی) را می‌دهند. بنابراین معامله‌گران می‌توانند از نسبت شارپ (ترجیحا در دوره‌های زمانی کوتاه) برای محاسبه نسبت ریسک- پاداش مربوط به یک معامله خاص استفاده کنند.

در دوره‌های زمانی کوتاه، نسبت شارپ می‌تواند به‌عنوان یک ابزار مدیریت ریسک عمل کند. برای مثال، با کمک نسبت شارپ می‌توانید تعیین کنید که یک معامله خودکار باید انجام شود یا نه. اگر امکان ادغام این نسبت به‌عنوان بخشی از یک الگوریتم معاملاتی وجود داشته باشد، عالی است. این کار اطمینان می‌دهد که خودکارسازی معامله ارز دیجیتال، در کنار سایر سیاست‌های مدیریت ریسک معامله‌گران لحاظ شده است.

فراموش نکنید که استفاده از نسبت شارپ به‌معنای آن نیست که همه چیز بی‌عیب و نقص پیش خواهد رفت. دلیلش این است که طبق نظریه قوی سیاه، نمی‌توان به دقت همه رویدادهای بازار را پیش‌بینی کرد. مخصوصا در معاملات ارز دیجیتال، پیش‌بینی بازار کاری بس دشوار است.

محدودیت هایی که نسبت شارپ دارد

اگر یادتان باشد، اشاره‌ای کوتاه به محدودیت اصلی این نسبت داشتیم و گفتیم که در فرمول نسبت شارپ، باید فرض را بر این قرار داد که سرمایه‌گذاری‌ها توزیع سود نرمال دارند. بنابراین، این نسبت برای آن دسته از سرمایه‌گذاری‌هایی که توزیع سودشان نرمال نیست به خوبی کار نمی‌کند و باید بررسی‌های بیشتری درباره آنها انجام دهیم.

نسبت شارپ از انحراف معیار بازده در مخرج کسر به‌جای ریسک کل سبد سهام استفاده می‌کند. فرض اساسی این است که بازده‌ها توزیع نرمال دارند. توزیع نرمال داده‌ها تا حد زیادی مشابه انداختن یک جفت تاس است. می‌دانیم که در طی پرتاب‌های مختلف، بیشترین احتمال به ظاهر شدن عدد ۷ تعلق دارد. از سوی دیگر، احتمال ظاهر شدن اعداد ۲ و ۱۲ از همه کمتر است؛ چرا که برای هر دوی آنها فقط یک حالت وجود دارد (برای ۲، هر دو تاس باید ۱ بیاید و برای ۱۲، هر دو تاس باید ۶ بیاید).

با این حال، در بازارهای مالی معمولا بازده از حد میانگین فاصله دارد. به این دلیل که سقوط و صعود غیرقابل پیش‌بینی زیادی در قیمت‌ها اتفاق می‌افتد. علاوه بر آن، در انحراف معیار، فرض بر این است که حرکات قیمتی در هر دو جهت به یک اندازه ریسکی هستند، چیزی که ممکن است در عمل اتفاق نیفتد.

دستکاری نسبت شارپ به‌منظور مدیریت سبد سهام و بهبود تاریخچه بازده‌های تعدیل شده از نظر ریسک، کار آسانی است. برای این کار، کافی است فواصل اندازه گیری بازده را افزایش دهید تا ارزیابی دقیق‌تری به دست آورید که چندان تحت تأثیر نوسانات قرار نگرفته باشد. برای مثال، انحراف معیار سالانه بازده روزانه، از انحراف معیار سالانه بازده هفتگی و آن هم به نوبه خود از انحراف معیار سالانه بازده ماهانه، به شکل قابل توجهی بیشتر است.

روش دیگری هم برای شناسایی داده هایی که بر بازده تعدیل شده از نظر ریسک تأثیر می‌گذارند و احتمال دارد اطلاعات درست مربوط به آن را تحریف کنند، وجود دارد. در این روش کافی است برای تجزیه و تحلیل بهترین نسبت شارپ احتمالی، دوره های زمانی خاصی را در نظر بگیریم.

نتیجه گیری

اگر می‌خواهید بهترین سرمایه گذاری ها را برای سبدتان انتخاب کنید، باید نحوه محاسبه نسبت ریسک به سود ارزیابی ریسک و پاداش را همزمان با هم انجام دهید. در حقیقت، این همان نکته اصلی است که نظریه سبد مدرن ارائه می‌کند. وقتی پای ریسک به میان می آید، این انحراف معیار یا واریانس است که پاداش (سود) سرمایه گذاران را کاهش می‌دهد. بنابراین در هر تصمیمی که برای سرمایه گذاری می‌گیرید، در کنار سود، باید ریسک ها را هم بررسی کنید.

به یاد داشته باشید که نسبت شارپ، اطلاعات چندان ارزشمندی را درباره حرکات قیمتی و پیش بینی آنها ارائه نمی دهد. در واقع این نسبت را باید به عنوان نوعی ابزار پشتیبان به‌منظور ارزیابی ریسک/ بازده در یک سبد در نظر بگیرید. این موضوعِ مهمی است که همه افراد حاضر در بازار ارزهای دیجیتال باید به آن توجه کنند، زیرا اغلب در این بازار با نوسانات پیش بینی نشده رو به رو خواهند شد.

در مجموع، نسبت شارپ ابزاری فوق العاده برای کمک به شما در یافتن و انتخاب بهترین سرمایه گذاری با بالاترین بازده ممکن است و همزمان ریسک ها را هم در نظر می‌گیرد.

روش درست محاسبه حد سود چگونه است؟

محاسبه حد سود

روش‌ محاسبه حد سود در دو دسته‌ی ریاضی و گرافیکی قرار دارد. این تقسیم بندی مرسوم است، و گفتن اینکه کدام روش بهتر است دشوار است زیرا بستگی به وضعیت بازار دارد. بهتر است یاد بگیریم تا از تمامی آن‌ها استفاده کنیم.

تنظیم حد سود بر اساس سطوح کلیدی

سطوح حمایت و مقاومت مناطقی هستند که احتمال تغییر جهت روند در آن بیشتر است. قیمت احتمالاً به یکی از این سطوح خواهد رسید، اما اینکه آیا بتواند آن را بشکند یا نه، مشخص نیست. دستورات حد سود، سودها را قبل از بازگشت قیمت تثبیت می‌کند.

چنین سطوحی به دلایل روانی پدیدار می‌شوند. به عنوان مثال، اکثر سرمایه گذاران حد سود را در سطحی قرار می‌دهند که در دفعه قبل قیمت در یک روند صعودی از آن نقطه کاهش یافته است (حد سود یک دستور برای فروش است). بنابراین، وقتی همه‌ دستورات فروش به طور همزمان آغاز می‌شوند، رشد قیمت متوقف می‌شود.

تنظیم حد سود بر اساس نوسان

شما باید اندازه متوسط کندل که نوسانات قیمت را در نمودار TF کوچکتر تعیین می‌کند را بدانید.

مثال. میانگین اندازه کندل روزانه یک دارایی 80 واحد در نرخ‌های 4 رقمی است. قیمت از روز باز شدن در نمودار H1، طی پنج ساعت، 30 واحد را پوشش داده است. این بدان معناست که در بهترین حالت 50 واحد دیگر را در بقیه روز پوشش خواهد داد، و قرار دادن حد سود در سطحی بالاتر عاقلانه نیست.

تنظیم حد سود با استفاده از فیبوناچی اصلاحی

سطوح کورکشن در استراتژی‌های معاملاتی سویینگ و سیستم‌های معاملاتی کوتاه-مدت مفید هستند. ایده اصلی آن‌ها این است که قیمت به سطوح قبلی خود باز می‌گردد و پس از اصلاح بازار به روند اصلی خود ادامه می‌دهد. یک معامله در انتهای کورکشن پس از آنکه یک حرکت معکوس خود را آشکار کرد باز می‌شود و یک دستور حد سود در سطح بعدی یا شروع کورکشن تنظیم می‌شود.

تنظیم حد سود مبتنی بر زمان

این روش تنظیم حد سود، برای استراتژی‌های روزانه مناسب است. برای پرداخت نکردن سوآپ، حد سود را می‌توان یک ساعت قبل از بسته شدن روز تنظیم کرد. اگر قیمت نتواند به آن برسد، معامله به صورت دستی بسته می‌شود. این رویکرد همچنین می‌تواند در معاملات خبری، درست قبل از انتشار نشریات مهم مورد استفاده قرار گیرد.

استفاده از حد ضرر متحرک

این یک نوع دستور stop-loss است و اغلب جایگزین دستور محدود کننده‌ی حد سود می‌شود. برخلاف حد سود، حد ضرر متحرک یک معامله سودآور را نمی‌بندد و قیمت را در یک فاصله از پیش تعریف شده دنبال می‌کند و زمانی که قیمت بازار معکوس می‌شود ثابت می‌ماند.

تنظیم حد سود بر اساس اهداف یا محاسبات ریاضی

ترید کردن باید سودی قابل مقایسه با سایر روش‌های سودآوری جایگزین داشته باشد. اگر هدف شما کسب 100 واحد در روز است، حد سود برای یک معامله باید 100 واحد، و یا برای دو معامله باید برای هر کدام 50 واحد باشد. هنگامی که به هدف اولیه خود رسیدید، می‌توانید آرامش داشته باشید و بدون دستورات حد سود معامله کنید. ایراد این روش این است که شما میزان دقیق روند را نمی‌دانید. قیمت ممکن است به حد سود مورد هدف که در فاصله‌ای دور قرار دارد نرسد. یا برعکس، یک دستور حد سود ممکن است زمانی که روند باب میل شما باشد، معامله شما را خیلی زود ببندد.

یک رویکرد ریاضی در نظر گرفتن نسبت حد سود به حد ضرر (TP/SL) را پیشنهاد می‌کند. ابتدا، اندازه حد ضرر خود را بر اساس مقدار پوزیشن، لوریج، هزینه یک واحد، و ریسک از دست دادن پول در هر معامله در رابطه با اندازه سپرده خود محاسبه کنید. سپس، مقدار حد سود را محاسبه کنید. محبوب ترین نسبت‌ها در معاملات نسبت‌های 3/1 و 2/1 هستند. حد سود باید 2-3 برابر بیشتر از حد ضرر باشد. این نظریه مبتنی بر ریاضیات است، اما شما نباید خیلی سفت و سخت به آن پایبند باشید.

سازمان بورس آزمون استخدامی برگزار می‌کند

دومین دوره آزمون استخدامی سازمان بورس ۳۰ مهر ماه و در دو گروه شغلی حسابداری-مدیریت مالی و حسابداری-حسابرسی برگزار می‌شود.

خبرگزاری میزان – طبق اعلام پایگاه خبری بازار سرمایه، دومین دوره آزمون استخدامی سازمان بورس ۳۰ مهر ماه و در دو گروه شغلی حسابداری-مدیریت مالی و حسابداری-حسابرسی برگزار می‌شود.

دارندگان مدرک کارشناسی متولدین ۱۳۶۹ و پس از آن، دارندگان مدرک کارشناسی ارشد متولدین ۱۳۶۷ و پس از آن، دارندگان مدرک دکتری متولدین ۱۳۶۴ و پس از آن، با داشتن شرایط عمومی عدم اشتغال به تحصیل در زمان ثبت نام، دارا بودن کارت پایان خدمت و یا معافیت دائم برای آقایان، آشنایی به زبان انگلیسی بر اساس معیارهای سازمان، تسلط بر رایانه و مهارت‌های ICDL می‌توانند در این آزمون شرکت کنند.

داوطلبان در این دوره از آزمون مجاز به ثبت نام در هر دو گروه تحصیلی بوده و باید شرایط تخصصی آشنایی با قوانین و مقررات بازار سرمایه، قانون تجارت و مالیات، تسلط بر استانداردهای حسابداری و حسابرسی، آشنایی با تحلیل صورت‌های مالی، بازارها، ابزارها و امور مالی شرکتی، دانش در زمینه محاسبه سود، بازده، ریسک، نرخ سود و ارزش‌گذاری و تجزیه و تحلیل اوراق بهادار و تسلط بر قوانین و مقررات حوزه معاملات و آشنایی با سایر مقررات بازار سرمایه را داشته باشند.

تنها داوطلبانی که در مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد یا دکتری از رشته‌های مذکور فارغ التحصیل شده‌اند امکان شرکت در آزمون را خواهند داشت. در صورت عدم تطابق مدرک تحصیلی با رشته مورد نظر در هر مرحله از فرآیند آزمون و استخدام، حضور داوطلب کن‌لم‌یکن تلقی شده و داوطلب حق هیچگونه اعتراضی را نخواهد داشت. متقاضیان می‌توانند جهت کسب اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام در آزمون استخدامی به نشانی testcenter.semedco.ir مراجعه نمایید.

تیر ماه ۱۴۰۱ نخستین دوره آزمون استخدامی سازمان بورس و اوراق بهادار برگزار شد و داوطلبان طی آن در ۸ گروه شغلی حسابداری- مدیریت مالی، حقوق (انواع گرایش‌ها)، فناوری اطلاعات – کامپیوتر، حسابداری – حسابرسی، امنیت فناوری اطلاعات، منابع انسانی، مدیریت مالی/اقتصاد گرایش مالی (کارشناس مالی اسلامی) و (کارشناس گروه ناشران و بورس‌ها و گروه نهادهای مالی) شرکت کردند.



اشتراک گذاری

دیدگاه شما

اولین دیدگاه را شما ارسال نمایید.