نگاه ایران:ماجرای انتشار فیش های حقوقی مدیران ارشد بیمه مرکزی که در نهایت «امین»، رئیس کل بیمه مرکزی را به عنوان قربانی، طعمه خود قرار داد، تنها دریچه ای بود بر اختلاف دستمزدهایی که در درون ارگان های دولتی امری رایج است؛ دستمزدهایی کلان که بیمه مرکزی تنها بخش کوچکی از آن بود. روزنامه «شرق» در ادامه نوشت: چندی پیش احمد توکلی، نماینده مجلس نهم از دریافت دستمزد ٣٥ میلیون تومانی یکی از مقامات دولتی خبر داد که همین امر نشانه ای است که گویا این سازمان دولتی، تنها سازمانی نبود که مشمول این دستمزدهای هنگفت می شد. آذرماه سال ٩٢، سندی منتشر شد که نشان از دریافت حقوق ٢٥ میلیون تومانی یک مدیر دولتی در دولت احمدی نژاد داشت که قطعا در حدود سه سال گذشته رقم در خور توجهی است. این در حالی است که همین چند روز پیش، معاون سابق دیوان محاسبات، سقف مجاز حقوق دولتی ها را هفت برابر حداقل دستمزد هر سال اعلام کرد؛ یعنی طبق لایحه قانونی «حداکثر و حداقل حقوق مستخدمین شاغل و بازنشستگان و آماده به خدمت» و با احتساب حداقل حقوق ٨١٢ هزار تومانی در سال جاری، دستمزدی حدود پنج میلیون و ٧٠٠ هزار تومان. ارقام نجومی ٨٠ میلیون تومان، ٣٥ میلیون تومان و ارقامی را که شاید هنوز به بیرون درز نکرده باشد وقتی در کنار ارقام اعلامی ابراهیم نکو، نماینده مجلس نهم می گذاریم، ناباورانه به نظر می رسید. او حقوق دریافتی نمایندگان مجلس را چهار میلیون تومان و وزرا را ١٠ تا ١٢ میلیون تومان اعلام می کند. نکو همچنین در لابه لای این گفت وگو، از سوءاستفاده برخی از نمایندگان مجلس و استفاده آنها از رانت های اطلاعاتی و ارتباطات گسترده با بخش های ممتاز کشور خبر می دهد. به گفته این نماینده، در ادوار گذشته به سبب نظارت های ناکافی، برخی از نمایندگان چنان سودجویی ای کرده اند که اکنون مولتی میلیاردر شده اند! نکته ای که در این میان بسیار جالب توجه است، قیاس دستمزد مدیران دولتی با مقامات ارشد کشوری است. بر اساس گفته های نکو، وزرا از حقوق های میلیونی بیمه مرکزی هم کمتر می گیرند؛ امری که چندان پذیرفتنی نیست. نمی توان پذیرفت یک سازمان مانند بیمه مرکزی که فقط بخش کوچکی از دستگاه دولتی به حساب می آید، چنین دستمزدهایی دریافت کند و مقامات بالاتر، رقمی این چنین اندک (البته در قیاس با دستمزدهای بالا، نه پایین). با توجه به لایحه قانونی «حداکثر و حداقل حقوق مستخدمین شاغل و بازنشستگان و آماده به خدمت» که از سوی شورای انقلاب در سال ٥٨ به تصویب رسید و اکنون نیز شامل همه دستگاه های عمومی و دولتی می شود، سقف حقوق مدیران می تواند هفت برابر حداقل حقوق باشد. یعنی با در نظر گرفتن حداقل حقوق ٨١٢ هزار تومانی برای سال جاری، رقمی حدود پنج میلیون و ٧٠٠ هزار تومان. با توجه به شرایط کنونی اقتصاد و درآمدهای بالای مدیران، این رقم قابلیت اجرایی دارد؟ در کشوری که بر اساس یک سری معیارها و ارزش ها شکل گرفته، نباید تبعیض قانونی برقرار باشد. اگر برای مدیران چنین رقمی در نظر گرفته شود، باید برای کارکنان نیز حقوقی به تناسب آن در نظر بگیرند. به نظر من باید فاصله منطقی با این دستمزدها وجود داشته باشد. یعنی پایه حقوق دو تا دو میلیون و ٥٠٠ هزار تومان برای کارگران در مقابل پنج میلیون و ٧٠٠ هزار تومان برای مدیران، معقول و عادلانه خواهد بود. به نظر شما پنج میلیون رقم بالایی است؟ با توجه به وضعیت اقتصادی و کاهش قدرت خرید، این رقم بالا نیست. اینجا دو بحث مطرح است. نخست آنکه این رقم برای مدیران منطقی باشد که به نظر من هست، اما ارقام ٨٠ میلیونی که بیرون آمده، ناعادلانه بودن دستمزدها را در طبقات مختلف جامعه نشان می دهد. به نظر من احتمالا این افراد، با مدیران ٥٠ سال بعد، اشتباهی گرفته شده اند. دوم همان مسأله ای است که به آن اشاره کردم. در صورت پذیرش این رقم قانونی، باید بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر فاصله دستمزدها عادلانه باشد تا شکاف طبقاتی ایجاد نشود. همین پنج میلیون هم قاعدتاً دریافتی مدیران ما نیست و همیشه ارقام بالاتر از این میزان بوده، اما با در نظر گرفتن همین رقم، این امر سبب نمی شود مدیران دولتی به بخش خصوصی بروند که دریافتی شان حداقل دو برابر این میزان است؟ نفس ماجرا مشکل دارد. اگر بخواهیم افراد را به هر قیمتی راضی نگاه داریم، خطاست. خب باید چه کرد که مدیران به این سمت نروند؟ ما نمی توانیم بخش خصوصی را مجاب کنیم به میزانی که تعیین می شود، حقوق بدهند. بخش خصوصی خود تصمیم گیرنده است. اگر بخواهیم مدیران دولتی را با این قاعده که به آن اشاره می کنید در پست دولتی نگاه داریم، قاعدتاً نباید دیگر نسبت به ارقام بالا شکایتی داشته باشیم. اگر بخش خصوصی احساس کند به مدیران دولتی نیاز دارد، چه بسا 10 برابر آنچه مدنظر ماست هم بپردازد و سبب شود مدیران دولتی را از دست بدهیم، اما برای حل این مشکل باید در سطوح مختلف مدیریت، چاره اندیشی کنیم. اگر این چاره اندیشی با اعطای امتیازات دیگری باشد که رقم پایه را ترمیم کند، باز هم، همان آش است و همان کاسه. با وجود بخش خصوصی، فکر می کنم چاره ای برای حل این مشکل وجود نداشته باشد؛ البته با این فرض که بخش خصوصی این مدیران را به کار گیرد. به نظر من باید مزایایی را برای مدیران دولتی مدنظر داشته باشیم. چه مزایایی با دستمزدهای بالا در بخش خصوصی رقابت می کند؟ اگر در بخش دولتی از نیروهای جوان استفاده شود، استخدام، بیمه و سایر مزایایی از این دست برای آنها مزیت محسوب می شود. چه بسا این فرد جوان بی تجربه در بخش خصوصی به کار گرفته نشود. در بخش خصوصی اغلب به دنبال افرادی باتجربه هستند و در قبال تجربه آنها، حقوق های بالا پرداخت می کنند. راه حل دیگری به ذهنم نمی رسد. در غیر این صورت باید همان قاعده قبلی پرداخت حقوق های کلان را در بخش دولتی هم بپذیریم و راه اعتراضات را ببندیم. یک گام به عقب برداریم. آیا مقامات ارشد کشور با توجه به قانون رقمی حدود شش میلیون تومان دریافت می کنند؟ این مبلغی که گفته شده است، براساس قانون حقوق و دستمزدها، بر مبنای اشلی پرداخت می شود. مابقی دریافتی مدیران در قالب پاداش یا امتیازات دیگری است. پاداش و سایر مزایا که به آن اشاره می کنید، ضعف این قانون است. قانونی که راه های فرار از اجرای آن تا این اندازه است، اصولا قانون است؟ معمولا پاداش ها و مزایا باید کمتر از پایه حقوق یا حداکثر معادل آن باشد. اینکه گاهی این رقم ها بالاتر است، معمولا به سبب تجربه و ارزشمندی آن مدیر مشخص است که می تواند سازمان متبوع خود را حتی متحول کند. اما حتی در این صورت نیز باید چاره اندیشی شود که در جامعه این ذهنیت شکل نگیرد که در کشور ازمابهترانی حضور دارند و تعدادی هم تحت سلطه نظام دستمزدها قرار دارند. در حال حاضر مقامات ارشد دولتی چقدر حقوق دریافت می کنند؟ حقوق نمایندگان مجلس حدود پنج میلیون است که با کسورات قانونی، حدود چهار میلیون تومان دریافت می کنند و اصلا چیزی در قالب پاداش و مزایا و . وجود ندارد. دستمزد یک وزیر هم چیزی حدود ١٠ تا ١٢ میلیون تومان است. در نظام درآمدی پس از رئیس جمهور، این وزرا هستند که بالاترین دستمزدها را باید داشته باشند. بعید می دانم چیزی بالاتر از این رقم وجود داشته باشد و استثنایی در نظر گرفته شود. نمایندگی مجلس با چهار میلیون درآمد، چه جذابیتی دارد که افراد برای به دست آوردن صندلی آن تا این اندازه بی تابی می کنند و برای آن حتی خرج های کلان می کنند؟ شاید بتوان اسم آن را بیماری سیاسی گذاشت. افرادی که وارد می شوند، حس می کنند این صندلی به آنها عزتی می دهد. رقم حقوق هم برای آنها از پیش مشخص است. فقط در کنار آن، هزینه دفاتر نیز در نظر گرفته می شود. هزینه دفاتر نمایندگان مجلس چقدر است؟ در سال جاری چیزی حدود شش تا هفت میلیون تومان برای دفاتر استانی نمایندگان در نظر گرفته می شود که البته صرفاً هزینه های این دفاتر را پوشش می دهد. این رقم فقط برای دفاتر هزینه می شود و رقمی نمی ماند که علاوه بر دستمزد نمایندگان محسوب شود؟ کسی که وارد حوزه سیاست می شود، آلوده می شود. در واقع کار سیاسی نوعی بیماری است تا اینکه عشق و علاقه قلمداد شود. اگر چنین نبود، برخی نمایندگان این همه هزینه های گزاف در انتخابات نمی کردند که بعد بدهکار شوند و بخواهند به مرور این بدهی ها را بپردازند. در اینجا برای نمایندگانی که براساس وظایف قانونی و ذاتی خود کار کنند، قطعاً این پست، ارزش چندانی با این همه دردسر نخواهد داشت. اما برخی هم هستند که متأسفانه به دنبال برخی امتیازها هستند که با اخذ آنها، هزینه های خرج شده برای انتخابات را جبران کنند. بنابراین در نمایندگی مجلس از نظر مادیات چیزی وجود ندارد. در بین مردم این تفکر وجود دارد که برخی نمایندگان مجلس برای دستیابی به رانت اطلاعاتی، این اندازه هزینه می کنند تا به صندلی بهارستان دست پیدا کنند تا بتوانند از قِبَل آن از مزایایی برخوردار شوند. در برخی دوره ها نظارت ها بر نمایندگان کافی نیست و برخی از آنها کارهایی می کنند که اصلاً قانونی نیست. متأسفانه برخی نمایندگان در ادوار گذشته اکنون مولتی میلیاردر هستند، اما در دوره نهم جمع کثیری از نمایندگان از سلامت کافی برخوردار بودند و از ورود یکدیگر در مسائل حاشیه ای جلوگیری می کردند. هرچند معدود، اما هستند افرادی که با هدف بهره گیری از این فرصت ها در مجلس حضور یابند؟ حتماً وجود دارند و با امتیازاتی که می گیرند به این ذهنیت ها علیه نمایندگان مجلس دامن می زنند. اکنون برخی از شغل ها، دریافتی حداقل حدود ١٥ تا ٢٠ میلیون دارند. مثل پزشکان عمومی که البته این تنها یک مثال است. چگونه می توان دستمزدهای ١٠ میلیونی وزرا را در کنار حقوق ٢٠ میلیونی یک پزشک قرار داد؟ باید یک بررسی جامع در زمینه قدرت خرید و دستمزدها انجام شود. مردم اگر با یک میلیون بتوانند زندگی آبرومندانه ای داشته باشند، از هم شکایت نمی کنند. وزیری که بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر ١٠ میلیون درآمد دارد، نماینده ای که چهار میلیون دستمزد می گیرد هم در مقابل دستمزد ٨٠ میلیونی اعتراض می کند. باید فکری به حال این شکاف ها کرد. آیا نمایندگان مجلس دریافتی دیگری هم علاوه بر دستمزد و هزینه دفاتر دارند؟ در کنار اینها، برخی کمک ها به اشخاص حقیقی و حقوقی می شود و نماینده شرعا و قانونا مکلف است آن را در همان زمینه خرج کند. هر سه، چهار ماه یک بار به نمایندگان مبلغی حدود چهار تا پنج میلیون تومان کمک و هزینه کرد آن نیز مشخص می شود. مثلا نماینده مجلس باید نیمی از این رقم را به اشخاص حقیقی و نیمی دیگر را به اشخاص حقوقی کمک کند. هزینه دفاتر هم مشخص است. مثلا هر نماینده در حوزه انتخابیه خود چند دفتر دارد و باید هزینه مقرر را برای همان خرج کند. مثلا من در حوزه انتخابیه خود شش دفتر داشتم که نیرو می خواهد و هزینه های آب، برق و . . در نتیجه باتوجه به وضعیت اقتصادی، چیزی نمی ماند که نماینده بخواهد برای امور شخصی از آن استفاده کند. وزرا هم چنین دریافتی هایی دارند و آنها هم سرفصل هایی دارند که نمی توانند خارج از آن قاعده، هزینه کنند. با این اوصاف، اکنون هیأت عامل بیمه مرکزی، حتی چندین برابر دستمزد وزرا دریافت کرده اند؟ بله. همین طور است. پس چرا در گزارش های سازمان بازرسی و وزارت اقتصاد، این دریافتی ها تخلف محسوب نشده است؟ نمی دانم. شاید بعضی از مشاغل ایجاب می کند حق الزحمه های مختلف برای مسئولیت و تخصص خود بگیرند. شاید بتوان برای پست های منحصربه فرد چنین دستمزدهایی را در نظر گرفت و آن را توجیه کرد، اما توجیه غیرمنطقی برای کشور آسیب خواهد بود. آیا در سایر کشورها سقف و کفی برای دستمزد مدیران دولتی در نظر گرفته می شود؟ در کشورهای دیگر هم دستمزدهای مدیران از قانون مشخصی تبعیت می کند و چنین اتفاقاتی به ندرت دیده می شود. مگر در کشورهای جهان سوم که البته در این کشورها هم معمولا چنین پدیده هایی نداریم. هر فردی با هر دستمزدی در کشور می تواند حضور داشته باشد. آیا قانون قدیمی «از کجا آوردی؟» نمی تواند جلوی سوءاستفاده های این چنینی را بگیرد؟ در کشور ما به وفور تولید قانون داریم، اما در عمل چیزی که شاهد نیستیم، اجرای آنهاست. مثلا قانون مبارزه با قاچاق کالا و ارز حدود دو سال است که در مجلس تصویب شده، اما دولت به هر دلیلی نتوانسته آن را اجرائی کند. اینکه «از کجا آورده ای؟» شاید برای طبقات پایین، صدق کند اما برای گروه های ممتاز معمولا صدق نکرده و چیزی را در این زمینه شاهد نبوده ایم. منظور شما از گروه های ممتاز چه کسانی هستند؟ مدیران و بسیاری از مسئولان معمولا زیر ذره بین نبوده اند و اگر هم بوده اند و تخلفی صورت گرفته، در مقابل آنها اقدامی نشده است. وقتی از یک قانون واحد تبعیت کنیم، در نظام دستمزدها مطمئنا به راحتی می توانیم پاسخ گو باشیم. وقتی امتیازات دستمزد را به ٤٠ تا ٥٠ میلیون تومان می رساند، اگر برای مردم تعریف شده باشد، اعتراضی صورت نمی گیرد، اما تاکنون هیچ تعریف مشخصی برای این مبالغ هنگفت و غیرمنطقی ارائه نشده است. بنابراین اکنون درد این نیست که ببینیم از کجا آورده اند، فیش های حقوقی مشخص کرد برای کدام بخش ها این دریافتی ها اتفاق افتاده، مهم این است که برخوردی در مقابل آنها صورت نمی گیرد و به همین دلیل، این روند ادامه دار خواهد بود. مشکل ما این است که باید مشخص شود افراد در چه رده هایی با چه فرمول هایی دستمزد دریافت می کنند. درحال حاضر در جامعه این نگاه وجود دارد که چرا عده ای می توانند در یک ماه ١٠ تا ٤٠ برابر حقوق یک کارگر دریافت کنند و همین امر منجر به بدبینی در جامعه نسبت به مسئولان شده است. به عقیده من مجلس دهم می تواند در این زمینه و به تمام ارگان ها و نهادها ورود کند و دستمزدها را موردبررسی قرار دهد و ببینند چه بندهای پنهانی و رازهای دیگری وجود دارد که باید فاش شود. نظارت بیشتر می تواند کمی به رفع بدبینی ایجادشده کمک کند. به نظر شما، انتشار فیش های حقوق در سال جاری در تعیین حداقل دستمزد سال ٩٦، تأثیرگذار خواهد بود؟ بعید می دانم چنین شود. این اتفاق فقط نمایندگان مجلس را تحریک خواهد کرد که به دنبال کشفیات جدید باشند. همین امر هم سبب می شود نمایندگان به دنبال کاهش این دستمزدهای کلان برآیند تا افزایش حداقل دستمزد. منظور من پیگیری این مسأله صرفاً از سوی نمایندگان کارگری نبود، چون قاعدتاً اعتراضاتی در این راستا هم شکل خواهد گرفت. منظور من این است؛ آیا افرادی که طالب دریافت دستمزدهای بالاتری در بین مدیران هستند، برای افزایش حداقل حقوق اقدام می کنند که هفت برابر آن را در رقم بالاتری دریافت کنند؟ مطمئناً عده ای به دنبال این مسأله خواهند بود و عده ای هم به دنبال منطقی کردن آن دستمزدهای بالا می روند، اما فکر می کنم باید راه میانی را در پیش بگیریم که دستمزدها را نسبت به وضعیت اقتصادی در جامعه و قدرت خرید افراد بالا ببریم تا بتوانیم رضایتمندی را حاصل کنیم، زیرا بعید می دانم کاهش درآمدهای بالا راه حل منطقی باشد.
خلاصه ای از بیوگرافی افراد مشهور از وب سایت سوخت جت
سوخت جت | جملات انگیزشی
کوین مارک ترودو کیست؟
کوین ترودو با نام کامل Kevin Mark Trudeau، مولتی میلیاردر آمریکایی کوین مارک ترودو کارآفرین سرشناس و نابغه در زمینه موفقیت است که شخصیت مهم و تاثیرگذار تلویزیون و ورزش نیز می باشد، او صاحب بیش از ۶۰ شرکت بزرگ ثبت شده، چندین رسانه تلویزیونی در کشور انگلستان است.
این مرد تاثیرگذار ۵۹ ساله اهل ماساچوست، لین ایالات متحده آمریکا یکی از افرادی ست که ثابت کرد تحصیل و مدرک دانشگاهی نه تنها از الزامات موفقیت و کسب ثروت نیست، بلکه از موانع و سبب تاخیر در طی کردن موفقیت نهایی است.
اما پیش از اینکه بیشتر وارد جزئیات ترک تحصیل و مسیر اصلی رشد و مولتی میلیاردر شدن ترودو شویم، بیایید دقیقتر با او و شرایط زندگیاش آشنا شویم.
کوین مارک ترودو Kevin Mark Trudeau معروف به کوین ترودو Kevin Trudeau متولد روز ۶ فوریه سال ۱۹۶۳ یا به تقویم شمسی، بهمن ماه سال ۱۳۴۱ است.
رابرت کیوساکی
حالا که اینجا آمدهاید به احتمال زیاد رابرت کیوساکی را میشناسید. میتوان او را پدر هوش مالی در دنیا نامید. مردی که اولین بار دنیا را با کتاب پدر پولدار پدر بیپول با ایدههای جدیدی آشنا کرد که زندگی میلیونها نفر را تغییر داده است. دورههای هوش مالی رابرت کیوساکی یکی از جذابترین و کاربردیترین دورههای آموزش ثروت و هوش مالی در دنیا هستند که در نوع کمنظیرند.
در این مقاله میخواهیم به صورت کامل و نکته به نکته با هوش مالی رابرت کیوساکی آشنا شوید. این مقاله هر ماه آپدیت شده و محتوای جدیدی به آن اضافه میشود در نتیجه میتوانید ذخیره کنید و هر چند وقت یک بار برای درسهای بیشتر از زبان رابرت کیوساکی اینجا استفاده کنید
در ادامه این بخش میخواهیم با یک سری از مهمترین و اساسیترین آموزههای رابرت کیوساکی ، پدر هوش مالی آشنا بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر شویم. این آموزهها در عین سادگی، پرمغز و دلنشین است و میتواند مسیر زندگی شخصی و مالی ما را به صورت کامل متحول کند.
هر آن چیزی با در مورد هوش مالی رابرت کیوساکی بدانید
آرامش درون
در دنیای امروز، مسئله آرامش درون بیش از هر زمان دیگری اهمیت پیدا کرده است. زندگی شهری با تمام پیچیدگیهایی که دارد، فضای رسانههای اجتماعی که هر روز ما را با اطلاعات و دادهها بمباران میکنند، پیشرفت بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر تکنولوژی و مشکلات اقتصادی مثل تورم عجیب و غریب باعث شده است که زندگی بشر با مشکلات متنوعی روبرو شود و از این رو پدیده آرامش در زمینههای مختلف فردی، اجتماعی، اقتصادی و غیره از دنیای زیبای ما پر کشیده است.
کمبود آرامش درون در بسیاری از انسانها باعث شده است که مفاهیمی مثل مراقبه یا مدیتیشن بیش از هر زمان دیگری مطرح شود. در این مقاله تصمیم داریم با مفهوم آرامش درون از نگاه دیپاک چوپرا آشنا شویم، مزایای آن را مورد بررسی قرار دهیم و در نهایت تکنیکهای مختلفی را برای رسیدن به آرامش یاد بگیریم. در صورتی که شما هم به این مفهوم بینظیر و ارزشمند علاقمند هستید، پیشنهاد میشود که تا پایان این مقاله با ما همراه شوید.
ارل نایتینگل
یکی از نکات جالب درباره ادبیات و دانش موفقیت، این است:
اساساً کسانی وارد تولید این ادبیات شدهاند که در طول زندگیشان، در شرایط سختی قرار داشتهاند و همین شرایط سخت، آنها را به این سئوال رسانده که ما چرا چنین شرایطی داریم و دیگران چرا ثروت بیشتری دارند و چطور باید از فقر به ثروت و رفاه و سعادت رسید!
ارل نایتینگل نیز یکی از بزرگان ادبیات موفقیت است که دقیقاً همین مسیر را طی کرده و موفق شده است بخشی از رازهای بزرگ حوزه موفقیت را کشف کند. او کسی بود که به قول استیو کینگ، دوست و همکارش در رادیو، «حتی نمیگذاشت یک روز هم طی بشود بدون اینکه چیز جدیدی یاد گرفته باشد و آن را به دیگران یاد نداده باشد.»
ارل نایتینگل، در دهه بیست میلادی، در لسآنجلس به دنیا آمد. سال دقیقش را بخواهید میشود 1921. یک نوجوان 12 ساله بود که پدرش، او و دو برادر و مادرش را ترک کرد. حالا یک مادر مانده بود و سه پسری که باید در روزگاری که آمریکا دچار رکود شدیدی شده بود، خودشان را جمع و جور میکردند. خیلیها بیکار شده بودند و وضعیت چندان مناسب نبود. مادر ارل ناچار شد در یک کارخانه خیاطی کار کند تا بتواند به خانوادهاش کمک کند.
جول اوستین
در این محتوا قصد داریم داستان زندگی جول اوستین (Joel Osteen) را برای شما شرح دهیم؛ فردی که پیامهای مثبتش تا ابد وجود خواهد داشت و حال خوب را به ارمغان میآورد!
جول اوستین را در دنیا با لقب سخنور خوشرو یا واعظ خندان میشناسند؛ او عمداً از بهکاربردن کلماتی مانند «جهنم» یا «گناه» اجتناب میکند. او زمانهایی که قصد صحبت از «شیطان» را دارد، هرگز آن را «شیطان» خطاب نمیکند و در عوض استفاده از کلمهای مانند «دشمن» را ترجیح میدهد.
دشمن میتواند به معنای هر چالشی باشد، از بحران شدید ایمان تا شک و تردید، بینظمی، تنبلی و هرآنچه فکر کنید …
تاثیر مثبت افکار و نوع خداشناسی آنها توانست به قلب تک تک مخاطبانشان نفوذ کند و راه زندگیشان را دگرگون سازد. شاید برایتان جذاب باشد که من نیز یکی از همین مخاطبان هستم. بیاید داستان خودم را هم برایتان تعریف کنم:
در دورانی که سختی و فشار زندگی بر من غلبه کرده بود و کم کم داشتم تمام امیدم را برای مبارزه از دست میدادم، دوستی شروع به ارسال جملات بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر و سخنرانیهای جول اوستین به من کرد.
دارن هاردی
دارن هاردی امروزه باید 51 سال داشته باشد؛ چرا که متولد 1971 سندیگو در کالیفرنیاست. او ناشر و بنیانگذار مجله معروف موفقیت بوده و البته چند شبکه تلویزیونی هم داشته است. جالب اینکه در 18 سالگی هم اولین کسب و کارش را شروع کرده است.
جالب است که دارن الگوی خودش را در موفقیت، پدرش میداند. پدر او هر صبح سر ساعت مشخصی، در پارکینگ خانهشان با وزنهها تمرین میکرد. اتاق بچهها و دارن نیز چسبیده به این پارکینگ بود. در واقع هر روز صبح با صدای برخورد وزنهها به زمین از خواب میپریدند. به قول دارن، پدرش حتی یک روز را هم از دست نداد.
جملات انگیزشی چه کمکی در پیشرفت زندگی ما دارد؟ جملات انگیزشی می تواند به شما کمک کند هر روز به خودتان انرژی بیشتری بدهید. مطمئنا، آنها فقط کلمات هستند. اما آنها کلمات مثبتی هستند که اگر در آستانه تسلیم شدن باشید یا در تلاش برای پیشرفت ، گاهی اوقات این کلمات انگیزشی همان سوخت جت است که نیاز دارید تا به اهداف خود برسید.
بنابراین، خواه در تلاش برای به پایان رساندن یک پروژه، شروع یک چالش جدید، یا رسیدن به یک هدف بزرگ زندگی باشید، دانستن اینکه چگونه به خودتان انگیزه دهید و مغزتان را برای موفقیت آموزش دهید، می تواند کمک کننده باشد.
این 137 جملات انگیزشی از سخنان بزرگان و افراد موفق جمع آوری شده است، قطعا این جملات انگیزشی کمک زیادی به شما خواهد کرد اگر آن را همیشه تکرار بکنید و به آنها ایمان داشته باشید. افراد موفق در دنیا همواره درمورد تاثیر فوق العاده زیاد این کلمات صحبت می کنند، فقط کافیست شما هر روز 10 دقیقه زمان بگذارید و این جملات را با خودتان تکرار بکنید تا اثر آن را در زندگی خود ببنید.
«ادواردو آنیلی» به روایت«جوزپه پوپو»
پسر مالک کارخانههای خودروسازی فیات، فراری، اوبکو، لامبورگینی، لانچیا، آلفارومئو، چندین کارخانه صنعتی، بانکهای خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس، روزنامههای لاستامپا، کوریره، دلاسرا و باشگاه فوتبال یوونتوس، فردی بود که در زندگیاش با وجود همه پول و امکاناتی که داشت اما همیشه احساس میکرد گمشدهای دارد و بالاخره آن گمشده یعنی قرآن را در داخل کتابخانهای در نیویورک پیدا کرد و بعد هم مسلمان شد. سپس به ایران آمد، به دیدار امام(ره) رفت، در نماز جمعه شرکت کرد و سفری به مشهد برای زیارت امام رضا(ع) هم داشت. 20 سال پیش در چنین روزی یعنی 15 نوامبر سال 2000، او به طرز مشکوکی به شهادت رسید. به همین بهانه و در پرونده امروز زندگیسلام، علاوه بر آشنایی با سبکزندگی پسر مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی که شیعه شد، به سراغ یک خبرنگار ایتالیایی هم رفتیم. در وضعیتی که سالها روایت رسمی رسانهها و منابع خبری انگلیسی و ایتالیایی زبان، خودکشی ادواردو بوده اما حالا چند سالی میشود که روایت کشته شدن او در حال قوت گرفتن است. در همین زمینه در این پرونده سراغ جوزپه پوپو، خبرنگار و نویسنده ایتالیایی رفتیم؛ فردی که بعد از سالها بررسی شواهد و مدارک و نوشتن دو کتاب درباره مرگ ادواردو با قطعیت میگوید که ادواردو کشته شده است. در واقع به نظر میرسد که بعد از گذشت سالها بالاخره بخشی از واقعیت در حال آشکار شدن است اما درباره بخش دوم ماجرای کشته شدن ادواردو چه؟ چند سال دیگر باید بگذرد تا بالاخره دلایل اصلی کشتن ادواردو بیان شود و رسانههای انگلیسی زبان هم جسارت بیان واقعیتها در این زمینه را پیدا کنند؟
ادواردو آنیلی در 9 ژوئن 1954 در نیویورک متولد شد. وی تنها پسر و وارث مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی سناتور جووآنی آنیلی و مادرش، مارلا کاراچیلو، یک پرنسس یهودی بود. پدر «ادواردو» در آن زمان، یکی از قدرتمندترین افراد آن کشور بود. گفته میشود که سال 2000 ،سود داراییهای خانواده او 60 میلیارد دلار در سال یعنی 3 برابر درآمد نفتی ایران در آن زمان برآورد شده است. همانطور که گفته شد کارخانه خودروسازی فیات، فراری، لامبورگینی، چندین کارخانه صنعتی، بانکهای خصوصی، شرکتهای طراحی مد و لباس و باشگاه فوتبال یوونتوس تنها بخشی از داراییهای خانواده آنیلی بوده است. افزون بر اینها چندین شرکت ساختمانسازی، راهسازی، تولید لوازم پزشکی و بالگردسازی هم وجود داشته که خانواده آنیلی جزو سهامداران اصلی آنها بودهاند. در این بین، ادواردو تحصیلات متوسطه را در دبیرستان ماسیمو دآتزلیو در شهر تورین گذراند و پس از آن به کالج آتلانتیک در انگلیس رفت. سپس برای اخذ مدرک دانشگاهی در رشته ادیان و فلسفه به دانشگاه پرینستون آمریکا رفت.
در اوایل جوانی او گهگاه در گفتوگوهایش علیه سیاستهای کاپیتالیستی یا مدیریت کارخانه فیات حرف میزد و در مقابل از طبقات ضعیف جامعه حمایت میکرد. ادواردو حتی تمایل نداشتن خود را برای به ارث بردن مجموعه فیات بیان کرده و در عوض علاقه خود را به ادامه مطالعاتش در زمینه ادیان و خداشناسی اعلام کرده بود. «بلیندا راچمن» یکی از هم دانشگاهیهای او در این باره گفته: «ادواردو مغرور و خودشیفته نبود. مادرش از یک خانواده سلطنتى و پدرش از موفقترین و پولدارترین سوداگران جهان بود در حقیقت ادواردو شاهزاده ایتالیا بود اما در طرز تفکر و برخوردش نشانى از خود برتربینى که معمولا در انسانهاى پولدار وجود دارد، به چشم نمیآمد. ادواردو دوستان صمیمى و نزدیک نداشت. آدم سر به راهى بود. بسیار شوخطبع و نکتهسنج بود. هیچ زمانى را در زندگی ام به خاطر ندارم که به اندازه وقتى با ادواردو بودم از ته دل خندیده باشم. بسیار بذلهگو و باهوش و در عین حال آرام بود، اکثر اوقات آرام و ساکت بود.»
ادواردو که دارای دکترای ادیان و فلسفه از دانشگاه پرینستون آمریکا بود با مطالعه اتفاقی قرآن در دوران تحصیل و با تحقیق فراوان، مسلمان و شیعه میشود. خودش درباره نحوه مسلمان شدنش گفته: «در نیویورک که بودم یک روز در کتابخانه قدم میزدم و کتابها را نگاه میکردم که چشمم افتاد به قرآن. کنجکاو شدم که ببینم در قرآن چه چیزی آمده است. آنرا برداشتم وشروع کردم به ورق زدن و آیاتش را به انگلیسی خواندم. احساس کردم که این کلمات، کلمات نورانی است و نمیتواند گفته بشر باشد. خیلی تحت تأثیر قرار گرفتم، آن را امانت گرفتم و بیشتر مطالعه کردم و احساس کردم که آن را میفهمم و قبول دارم.» ادواردو پس از اینکه قرآن را کامل میخواند، تصمیم میگیرد مسلمان شود. سپس به یک مرکز اسلامی در نیویورک میرود و آنجا میگوید، من میخواهم مسلمان شوم، شهادتین را میگوید و آنجا نامش را «هشام عزیز» میگذارند. دکتر قدیریابیانه«رایزن مطبوعاتی سفارت ایران در ایتالیا بین سال های 1358 تا 1361» درباره شیعه شدن و اولین سفر ادواردو به ایران میگوید: «بعد از شیعه شدن و ذکر شهادتین در نزد آقای فخرالدین حجازی، نام او را «مهدی» گذاشتیم. بار اول که به ایران آمد، خدمت حضرت امام(ره) رفت. در آن ملاقات، حضرت آیتا. خامنهای، آقای هاشمی، سیداحمد خمینی و فخرالدین حجازی حضور داشتند. در این سفر او به مشهد، برای زیارت امامرضا (ع) رفت. در آنجا بهشدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و میگفت که من وجود امامرضا(ع) را حس میکردم.»
ادواردو از ابتدای اسلام آوردن توسط والدینش تهدید شد که اگر میخواهد مسلمان بماند خبری از ارث نیست و این اتفاق بعد از مسلمان شدن برای او افتاد. بیاهمیتی ثروت پدر برای ادواردو و تمایلش به اسلام، باعث شد تا سختیهای زیادی را تحمل کند. حسین عبداللهی، از صمیمیترین دوستان ایرانی ادواردو، فشارهای وارد شده به او را از سوی خانوادهاش بعد از مسلمان شدنش ، غیرقابل باور توصیف کرده و گفته: «بعد از شیعه شدن، ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت. خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم کرده بودند به گونهای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت. یک روز با ادواردو به نمایندگی هواپیمایی ایران ایر در ایتالیا رفتیم تا برای ادواردو بلیت سفر به ایران تهیه کنیم. کارگزار ایتالیایی شرکت ایران ایر گفت که من نمیتوانم برای ادواردو بلیت بخرم. پس از مشاجره بسیار با وی مشخص شد که منشی پدر ادواردو با آن کارمند تماس گرفته و به وی دستور داده بود، حق ندارد برای ادواردو بلیت صادر کند.» تاسف بارتر اینکه خانواده آنیلی برای آنکه ادواردو را از ارث محروم کنند، سعی زیادی در دیوانه جلوه دادن وی داشتند. به همین منظور وی را در یک بیمارستان روانی بستری کردند که به گفته خود ادواردو همه اعضای آن یهودی بودند. ادواردو میترسید که در آن تیمارستان وی را تحت درمانهای شستوشوی مغزی قرار دهند و از آن جا فرار کرد. یکی از هم دانشگاهیهای او درباره آن روزها میگوید: «شایع شده بود که ادواردو به مصرف مواد روى آورده و یک بار هم در آفریقا به جرم حمل مواد مخدر دستگیر شده است! اینها همه شایعاتى بود که دهان به دهان میچرخید و من هیچ وقت با کسى که از نزدیک ادواردو را دیده باشد و بتواند این شایعات را رد یا تصدیق کند، برخوردى نداشتم.»
در همین شرایط و در نوامبر سال 2000 جسد ادواردو آنیلی در بزرگراه تورینو-ساوانا در شمال ایتالیا و در نزدیکی شهر تورین پیدا شد. خودروی وی نیز که یک فیات کرومای خاکستری بود، روی پل رومانو و در حالی که چراغهای راهنمایش روشن و درهای آن باز بود، رها شده بود. پلیس ایتالیا مرگ ادواردو را خودکشی تشخیص داد اما در سال 2009 در ایتالیا ،کتابی درباره مرگ ادواردو آنیلی به قلم روزنامهنگار و نویسنده ایتالیایی، جوزپه پوپو، منتشر شد که مرگ ادواردو را قتل دانست که در پرونده امروز زندگیسلام با او گفتوگو کردهایم.
داستان زندگی ادواردو آنیلی، داستانی پر رمز و راز است. جوزپه پوپو، خبرنگار و نویسنده ایتالیایی یکی از افرادی محسوب میشود که معتقد است ادواردو به قتل رسیده و تا امروز دو کتاب درباره مرگ دلخراش ادواردو نوشته است. این خبرنگار در گفتوگو با خراسان بیان
می کند: بیش از 20مدرک وجود دارد که نشان میدهد مرگ او خودکشی نبوده است. گفتوگوی ما با او، ابعاد جالبی از شخصیت ادواردو را به نمایش میگذارد و نشان میدهد که این شخصیت چقدر جلوتر از زمان خود بوده است.
اولین سوالی که با جوزپه در میان گذاشتیم، موضوع مسلمان شدن ادواردو بود. موضوعی که در رسانههای انگلیسی و ایتالیایی زبان بسیار کم به آن پرداخته میشود؛ گویی که اصلا روی نداده است! از جوزپه پرسیدیم که آیا مسلمان شدن ادواردو تنها یک ادعاست یا از نظر او واقعا اتفاق افتاده است؟ جوزپه در این زمینه، علاوه بر تایید مسلمان شدن ادواردو، درباره مسیری که او طی کرده بود هم کمی توضیح میدهدکه ادواردو سعی داشت وجود خود را به ارزشهای دینی متصل کند. البته توجه او بیشتر به بعد معنوی و عرفانی دین بود. برای دستیابی به این هدف، او مستمر در حال تحقیق بود. او در مسیر جستوجوهایش برای غنی کردن زندگی، مسلمان شد. این موضوع پیش از این، توسط بسیاری از آشنایان و دوستانش در تورین(شهری در ایتالیا) مورد تایید قرار گرفته است. سوال بعدی ما اما جواب چندان مفصلی دریافت نکرد. سوال درباره سفر ادواردو به ایران در سال 1981 میلادی(1360 شمسی) بود، اینکه به غیر از شرکت ادواردو در نماز جمعه از این سفر چه اطلاعات دیگری وجود دارد؟ جوزپه درباره این سفر خیلی خلاصه و در یک جمله جواب داد که «بله، او به ایران سفر کرد و عکسهایی از مراسم عمومی که در آن شرکت کرده است، وجود دارد.»
در بخش دیگر سراغ رابطه ادواردو با خانوادهاش رفتیم. رابطهای پر از تنش که حرفو حدیث زیادی هم درباره آن وجود دارد. از جوزپه درباره روابط داخل این خانواده به ویژه در سالهای پایانی زندگی ادواردو پرسیدیم. صحبتهای او در این بخش، بعدی دیگر از شخصیت ادواردو را نشان میدهد؛ بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر شخصیتی که باعث میشود جوزپه او را بسیار جلوتر از زمان خود، توصیف کند. جوزپه در پاسخ به سوال ما میگوید: «رابطه ادواردو با خانوادهاش پرمسئله بود. او اعتقادات خاص خودش را داشت؛ مثل اینکه فیات باید در خدمت مردم باشد، نه این که منافع مردم، فدای فیات شود. ادواردو به صلح جهانی فکر میکرد و امیدوار بود که با کنار گذاشتن تسلیحات و جنگ، بتوان اختلافات را با مذاکره حل و فصل کرد. او دنبال نسخه متفاوتی از کاپیتالیسم و سرمایهداری بود. او به دنبال سرمایهداری با چهرهای انسانی بود؛ اینکه ثروت تنها در دست عده معدودی افراد ثروتمند نباشد. در عین حال او خواهان توجه به حفظ محیطزیست در زمان تولیدات صنعتی بود. او توجه خاصی به طبیعت داشت. خلاصه اینکه او از زمان خودش، جلوتر بود و بینشی پیامبرگونه داشت. همه این ها یعنی همه عقاید او باعث شد که او از شرکت چندملیتی فیات اخراج شود. این موضوع برای او دشوار بود. او را به حاشیه راندند و ادواردو که اهل درگیری نبود، خود را کنار کشید. خانواده حتی با وجود اینکه از علاقه او به تیم یوونتوس اطلاع داشت اما حاضر نشد که به او مدیریت این باشگاه را بدهد. علاوه بر این، خانواده او را از نزدیک به صورت مستمر تحتنظر داشت. آن ها به بهانه موادمخدر برای او مراقب گذاشته بودند. البته ادواردو به رغم این محدودیتها چند دوست و همراه برای خودش داشت که در کنار آنها میتوانست آزادی را تجربه کند.»
و اما سوال آخر ما از جوزپه، حول جنجالیترین بخش زندگی ادواردو، یعنی مرگ او بود. اختلاف نظر در این بخش هنوز بعد از گذشت 20 سال از فوت او، وجود دارد و در حالیکه خانواده اصرار به خودکشی او دارند، بسیاری معتقدند او به قتل رسیده است. اما جوزپه درباره مرگ او چه میگوید؟ جوزپه تا به حال دو کتاب درباره پرونده مرگ ادواردو با عناوین «هشتاد متر رمز و راز؛ مرگ دلخراش ادواردو آنیلی» و «جرمی به غایت پیچیده؛ تحولات پرونده و افشاگریهای جدید در مورد مرگ دلخراش ادواردو آنیلی» نوشته است. پوپو را میتوان خبرنگاری متخصص در این زمینه که تمام شواهد را با دقت بررسی کرده است، در نظر گرفت. او در پاسخ به این سوال که مرگ ادواردو خودکشی بوده یا قتل؟ میگوید: «من در دو کتاب خود، حداقل به بیست مدرک اشاره کردهام که ثابت میکند ادواردو خودکشی نکرده، بلکه کشته شده است.» البته جوزپه درباره به قتل رسیدن ادواردو، انگیزههای مالی را پررنگ میداند، مسائل مالی که یک سرش به فسادهای مالی احتمالی سرمایهگذاران فیات و فرار مالیاتی آنها میرسد که خیلی ها در این فساد های مالی رد پای صهیونیست ها را پر رنگ می دانند. او در ادامه این موضوع میگوید: «در موضوع قتل ادواردو، به او پیشنهاد شده بود تا پولی بگیرد و از سهم خود از ثروت خانواده بگذرد، موضوعی که او رد کرده بود. من معتقدم کسی در این بین نگران بود که ادواردو، دیر یا زود متوجه نقش فیات و سرمایه آن در سطوح بینالمللی و بازیهای این شرکت در «گریزگاههای مالیاتی» شود. کسی میترسید ادواردو این اطلاعات را به دست بیاورد و آن وقت در مقابل آن موضعگیری کند.» در خور ذکر است که پوپو قبلا درباره دلایل این ادعا در کتابش نوشته بود: «هیچ فردی وی را ندیده که از روی پلی که روی بزرگراهی است که در هر لحظه خودروهای فراوانی از روی آن میگذرد، به پایین بپرد. ضمناً در آن زمان ادواردو میلنگیده است و از عصا استفاده میکرده و حداقل دو دقیقه طول میکشیده که از دیواره بزرگراه بالا برود و خود را پایین بیندازد و این احتمال دیده شدن را بالا میبرد. ضمناً دیده شده که وی کمربند و بند کفشش بسته بوده، با وجودی که از هشتاد متری به پایین پرت شده است. آن چه شکها را بیشتر میکند، این است که وی را سریعاً به خاک سپردهاند، بدون اینکه کالبدشکافی انجام دهند.»
بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر
About
Platform
⁉️ چه تفاوتی میان ثروتمندان و پولدارها وجود دارد؟
👈استیو فوربز ناشر میلیاردرآمریکائی میگوید:
🔷منبع حقیقی ثروت و سرمایه در این عصر مادیات نیست.این منبع نشات گرفته از ذهن انسان ، روح انسان ، تخیلات انسان و ایمان ما به آینده است.
اگر به دقت به این جمله توجه کنیم تفاوت بین یک پولدار را با یک ثروتمند تا حدودی متوجه می شویم. استیو فوربز داشتن ذهن و روح و خلاقیت و ایمان را ثروت و سرمایه می داند که باعث بدست آوردن ثروت مادی می شوند.او صرفا داشتن پول را ثروت نمی داند و این نکته بسیار مهمی است.
🔶تفاوت دیگر بین ثروتمندان و پولدارها، این است که ثروتمندان مسیربدست آوردن ثروت را می شناسند و پولدارها فقط پول دارند که ممکن است از طرق مختلف مانند ارثیه یا قرار گرفتن بدون آگاهی در یک موج و… بدست آمده باشد.
🔴پولدارها اگر به طریقی پول خود را از دست بدهند فقیر می شوند ولی یک ثروتمند حتی اگر تمام ثروت خود را هم از دست بدهدهرگز فقیر نخواهد شد و در مدت زمانی کمتر از آنچه ثروتمند شده دوباره ثروتمند می شود.نمونه ای از این ثروتمندان دونالد ترامپ است که با کمی جستجو می توان اطلاعات خوبی در موردش بدست آورد.
🔵 بیائید با هم به ثروت فکر کنیم. اگر به شما بگویند شما آدم ثروتمندی شده ایدو مبلغ هنگفتی پول به شما رسیده است به چه چیزی فکر میکنید؟
💶 ماشین شاسی بلند ؟ خونه ویلایی و بزرگ؟ لباسهای شیک و مارکهای معتبر؟سفرهای دور و دنیاگردی؟ کمک به افراد کم درآمد و ساخت بیمارستان ومدرسه ؟ایجاد یک کارخانه؟زندگی با فرد مورد علاقه تان؟
😊 اینکه دقیقا به چه چیزهائی فکر کردید ، طرز تفکر شمارا آشکار میکند. البته نه برای دیگران بلکه برای خودتان که مهمترین و اصلی ترین فرد برای دانستن آن هستید. اینکه بفهمید واقعا درزندگیتان بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر چه آرزوهایی دارید و به دنبال چه میگردید.
💐شما ثروتمند تر از آنی هستید که فکرش را می کنید.
⁉️اول فرض کنید به طرز شگفت انگیزی پول زیادی بدست آوردید،حالا به دقت به سوالات زیر جواب بدهید.آیا پس از ثروتمند شدن:
🔵دوستانتان را تغییر می دهید؟
🔴شغلتان را تغییر میدهید؟
🔵اتومبیلتانتان رو عوض میکنید؟
🔴آیا غذای دیگری را در رستوران میخورید؟
🔵لباس های دیگری میخرید؟
🔴با شخص دیگری ازدواج میکنید؟
🔵آیا به چیز دیگری میخندید؟
🔴عاشق شخص دیگری میشدید؟
حال با هم پاسخهایتان را بررسی می کنیم. در کدام بخش ها پاسخ شما منفی بود؟
☘ باید به شما تبریک بگویم. شما در بخشهائی که پاسخ منفی دادید ثروتمندید وبه هر بخشی که جواب مثبت دادید بخشی است که در آن می توانید ثروتمندتر شوید.
⚡️آیا دلتان می خواهد دلیل اینکه در برخی از بخشهای زندگیتان ثروتمند نیستید را بدانید؟
👍 در بخشهائی که اکنون ثروتمند نیستید تقصیری متوجه شما نیست ، تقصیر پدر و مادرو یا جامعه شما هم نیست بلکه دلیل آن این است که ذهن شما برای ثروتمند شدن به خوبی برنامه ریزی نشده است.
@razhayservat
اقتصاد نیوز: 7 راز ثروتمند شدن که ثروتمندان دربارهاش حرف نمیزنند
اقتصاد نيوز/ اگر بپرسيد راز پولدار شدن چيست، احتمالا سخت کار کردن، زندگي کردن زير سطح ايدهآل مالي و پسانداز کردن هر مقدار پول ممکن، پاسخ خيليها به پرسش شما در مورد رازهاي ثروتمند شدن خواهد بود. راز پشت ثروت چيست؟ سايت فول راههايي براي پولدار شدن را برملا ميسازد که هرگز از يک فرد ثروتمند نخواهيد شنيد. به گزارش اقتصادنيوز، اگر از بيشتر متخصصان مالي سوال کنيد که چه رازي پشت ثروتمند شدن است، اغلب با اين پاسخ مواجه ميشويد که در واقع هيچ رازي در کار نيست: سخت کار کردن، زندگي کردن زير اهداف مالي و پسانداز کردن هر مقدار پول ممکن. اما شايد خيليها با اين يک درصد جمعيتي موافق نباشند. هيچگونه شرمساري براي سبک زندگي متوسط وجود ندارد. ولي اگر شما هدف ثروتمندشدن در سر داريد، دانستن اين هفت راز که افراد ثروتمند زياد تمايل به اشتراکگذاري آن ندارند براي رسيدن به اين هدف به شما کمک ميکند. حقوق همه چيز نيست صعود از نردبان شرکت تنها شما را از نقطهاي که هستيد، دور ميکند و شما به درآمد بالقوه و کف درآمدي خود دست خواهيد يافت. ثروتمندان بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر ميدانند که به منظور افزايش ثروت، مهم اين است که پولتان براي شما کار کند. در واقع، رابرت کيوساکي، نويسنده پرفروشترين کتاب مالي دنيا «پدر پولدار، پدر فقير» فلسفه پولي خود را حول اين مفهوم ساخته است. توليد درآمد از منابع منفعل، بهترين راه براي درآمدزايي است. سرمايهگذاري روي منابع درآمدي منفعل شامل اوراق بهادار، اجاره املاک، سودآوري از کسبوکاري که نيازي به مديريت روزانه شما نداشته باشد، کار خلاقانه و ابداعات بسيار پربازده خواهند بود. از زمان بهره ببريد، نه زمانبندي پيتر لازاروف، برنامه ريز مالي که بيش از 10 ميليون يورو از سبد سهام پلانکورپ را مديريت ميکند، ميگويد: «به منظور سرمايهگذاري موفق زمان فاکتور بسيار مهمتري از زمانبندي خواهد بود. اغلب مردم معتقدند زمانبندي حرکت بازار يک نکته کليدي براي رشد ثروت در بازار سهام است. با اين حال دانستن زمان و ترکيب بازده مهمترين فاکتور در رشد سرمايه است.» ايدههاي بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر خود را مکتوب کنيد تفاوت بين داشتن ايده و مکتوب کردن آن روي کاغذ گاهي اوقات به اندازه جداسازي مردم فوق موفق از قشر متوسط است. و اگر شما موفقيت را معادل ثروت ميدانيد، زمان آن فرا رسيده که براي رسيدن به ثروت، اهداف خود را (چه کوچک و چه بزرگ) روي کاغذ يادداشت کنيد. توماس کورلي، نويسنده کتاب «عادات ثروتمندان» نوشته است: « مروري بر عادات روزانه افراد ثروتمند، نشان ميدهد که 67 درصد افراد پولدار اهداف خود را مکتوب ميکنند؛ در حاليکه 81 درصد آنها يک ليست از کارهايي که بايد انجام دهند، تهيه کردهاند. اگر هدف شما مولتيميلياردر شدن است، اين هدف را نوشته و يک برنامه عملي براي رخ دادن اين اتفاق ايجاد کنيد.» به ارزش بيش از هزينه بها دهيد بر اساس اظهارات جاستين کومار، مدير پورتفوي مديريت سرمايه گذاري آرلينگتون، «انسان ثروتمند سه دوست خوب دارد: وکيلش، حسابدارش و مشاورش.» کومار توضيح داد که براي آمريکاييهايي با درآمد متوسط بسيار رايج خواهد بود که گوشه وکنار هزينههاي خود را به منظور پسانداز کاهش دهند، و با اين حال بازهم در نهايت با کمبود مواجه شوند. عليرغم داشتن نگاه ثروتمندانه به ارزش بيش از هزينه، ولي اين افراد همچنان در تصميمگيري محتاط عمل ميکنند.» کمتر بيرون غذا بخوريد افرادي که در مورد پسانداز خود نگران هستند از رفتن روزانه به کافه صرف نظر ميکنند، اما افراد ثروتمند از ولخرجيهاي کوچک لذت ميبرند. پل ساليوان نويسنده و همکارش برد کلونتز، روانشناس باليني در ملاقاتي آکادميک در دانشگاه کانزاس استيت، تحقيقي را روي تفاوات عادات خرجکردن جمعيت يک درصد پولدار جامعه و قشر مرفه 5 درصدي انجام دادند. يک درصديها 30 درصد کمتر به غذاخوردن در بيرون اختصاص داده و ترجيج ميدهند که اين پول را براي زمان بازنشستگي پسانداز کنند. رئيس خودتان باشيد بررسی رازهای افراد مولتی میلیاردر شاغلان کار ميکنند تا رؤسايشان ثروتمند شوند. اگر شما ثروت واقعي را نشانه رفتهايد، کسبوکار خودتان را آغاز کنيد. بر اساس گزارش فوربس، 1426 نفر از ليست ميلياردرهاي اين مجله با ايجاد کسبوکار با اعضاي خانواده خود به چنين سرنوشتي دست پيدا کردهاند. روبرت ويلسون، مشاور مالي سيانان و سيبياس اعلام کرد: «بسياري از کارمندان طبقه متوسط فکر ميکنند که آغاز يک کسبوکار بسيار پرخطر خواهد بود. از نظر يک ثروتمند، کار پرخطر اين است که اجازه دهيد زمان و درآمد شما توسط رئيسي که کمترين اهميت را به شما ميدهد، مصرف شود.» از پول ديگر افراد استفاده کنيد براي افراد قشر متوسط، عبارت « پول، پول مي آورد» شايد تنها يک کليشه براي اثبات هزينههاي غيرمنطقي باشد. اما براي افراد ثروتمند، اين يک قانون طلايي براي ثروتمند شدن است. نکته کليدي استفاده از پول ديگران براي افزايش ثروت خود است. استفاده از پول بانکها/ سرمايهگذاران و استخدام افرادي براي کار کردن براي شما يک فرمول آزمايششده براي ثروتمند شدن است. از آنجايي که جمعآوري سرمايه شما براي آغاز کسبوکار وابسته به پول ديگر مردم است، احتمال بازگشت پول شما به شدت بالا خواهد بود و البته بسيار خطرناکتر خواهد بود که به سرمايه خود تکيه کنيد. با اين حال همواره اين جمله حکيمانه را درنظر داشته باشيد که «خطر زماني بهوجود ميآيد که شما ندانيد چه ميکنيد.»
دیدگاه شما